English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English Persian
new deal قرار جدید
Search result with all words
launch قرار دادن محصول جدید در بازار
launched قرار دادن محصول جدید در بازار
launches قرار دادن محصول جدید در بازار
launching قرار دادن محصول جدید در بازار
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
rotation جابجایی یک الگوی بیت درکلمه به چپ یا راست , بیت آخر قدیمی در بیت اول جدید قرار می گیرد
push down list لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
Other Matches
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
unprecedented جدید
unprecedentedly جدید
up-to-date جدید
modern جدید
novel جدید
novels جدید
up to date جدید
recent جدید
newest جدید
new جدید
new- جدید
newer جدید
maiden جدید
maidens جدید
modern physics فیزیک جدید
proselyte جدید الایمان
reprint چاپ جدید
reprinting چاپ جدید
reprints چاپ جدید
neophyte جدید الایمان
neoteric جدید تازه
reorganization صورت جدید
reprinted چاپ جدید
postulant جدید الورود
new deal سیاست جدید
newfound جدید الاکتشاف
recent development بسط جدید
freshman جدید الورود
freshmen جدید الورود
modern جدید مدرن
the new testament عهد جدید
postulancy جدید الورودی
revision چاپ جدید
neophytes جدید الایمان
New Year سال جدید
modern sector بخش جدید
revisions چاپ جدید
neologism واژه جدید
It's not new. جدید نیست.
probes اکتشاف جدید
probed اکتشاف جدید
probe اکتشاف جدید
fresh target هدف جدید
neologisms واژه جدید
neogenesis تولید جدید
innovations حرکت جدید
modern system نظام جدید
innovation حرکت جدید
reseats صندلی جدید دادن
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
used آنچه جدید نیست
reseated صندلی جدید دادن
reseat صندلی جدید دادن
neo- پیشوند بمعنی جدید
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
drafted بازیگر جدید تیم
drafts بازیگر جدید تیم
forwarding address آدرس پستی جدید
ultramodern خیلی جدید متجدد
reseating صندلی جدید دادن
resurfaced لایهی جدید افزودن
neo پیشوند بمعنی جدید
resurface لایهی جدید افزودن
resurfaces لایهی جدید افزودن
imagism مکتب شعر جدید
restores برگرداندن به وضعیت جدید
neoanthropic شبیه انسان جدید
neoanthropic وابسته به انسان جدید
rehouse بخانه جدید رفتن
rehoused بخانه جدید رفتن
rehouses بخانه جدید رفتن
rehousing بخانه جدید رفتن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
restored برگرداندن به وضعیت جدید
kakapo طوطی زلاند جدید
involucrum تشکیل استخوان جدید
restore برگرداندن به وضعیت جدید
neoplatonism مکتب افلاطونیون جدید
currencies جدید بودن نقشه
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
currency جدید بودن نقشه
draft بازیگر جدید تیم
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
maori قبایل مائوری زلاند جدید
renaming دادن نام جدید به فایل
granfather file یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
analysis یات هزینههای محصول جدید
epochs اغاز فصل جدید عصر
releases قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
release قراردادن محصول جدید دربازار
cenogenesis ایجاد میشود نسل جدید
epoch اغاز فصل جدید عصر
New Testament کتب عهد جدید مسیحیان
precursors ماده متشکله جسم جدید
zelanian Zeland New وابسته به زلاند جدید
neoplatonic وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
kiwi نوعی مرغ زلاند جدید
newfound جدید الاختراع تازه پیداشده
kiwis نوعی مرغ زلاند جدید
renames دادن نام جدید به فایل
natality تعداد زایش وموالید جدید
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
renamed دادن نام جدید به فایل
demotic وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
precursor ماده متشکله جسم جدید
rename دادن نام جدید به فایل
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
infanticide قاتل بچه جدید الولاده
installations تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
installation تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
prescientific مربوط بدوره قبل از علوم جدید
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
The new road is 40 miles long . جاده جدید 40 میل طول دارد
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
icot موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
acclimated به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
neolithic وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
acclimates به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
receptee افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
application study بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
kaka طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
forces کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
forcing کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
abstract representation [ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
force کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
vector آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
models ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
vectors آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
modelled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
dense index لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
newer فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
modeled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
new- فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
How much new machinery has been installed ? چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
model ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
new فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
This new dance at the discotheques is all the rage . این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
MD دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com