English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English Persian
put قرار دادن داده در پشته
puts قرار دادن داده در پشته
putting قرار دادن داده در پشته
Other Matches
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
dates قرار دادن داده در یک متن
date قرار دادن داده در یک متن
capture قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
batches قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
capturing قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
batch قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
captures قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
archive قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
packing قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
quantum meruit کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
pulls بازیابی داده از پشته
pull بازیابی داده از پشته
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
pop خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
top جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
pops خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
strobe سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
pushed دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushes دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
push دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
authorized در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
inserted <adj.> <past-p.> قرار داده شده
deployed <adj.> <past-p.> قرار داده شده
applied <adj.> <past-p.> قرار داده شده
installed <adj.> <past-p.> قرار داده شده
appointed <adj.> <past-p.> قرار داده شده
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
firmware RO قرار داده شده است ابزار استوار
integral controller واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
packing برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
storing ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
immediate دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
sequences بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequence بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
store ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
sequences تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
sequence تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
cordon bleu گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
distribute عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
lays قرار دادن
placement قرار دادن
lodged قرار دادن
lodges قرار دادن
lay قرار دادن
posit قرار دادن
setting up قرار دادن
puts قرار دادن
sets قرار دادن
putting قرار دادن
set قرار دادن
make قرار دادن
makes قرار دادن
row قرار دادن
rowed قرار دادن
placements قرار دادن
rows قرار دادن
lodge قرار دادن
put قرار دادن
settles قرار دادن
located قرار دادن
settle قرار دادن
locates قرار دادن
pack قرار دادن
parked قرار دادن
park قرار دادن
locating قرار دادن
relative location قرار دادن
superpose قرار دادن
locate قرار دادن
underexpose قرار دادن
individuate تک قرار دادن
packs قرار دادن
parks قرار دادن
decimals تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
shuttle ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
DD/D نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
worded بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
utilising در دسترس قرار دادن
include قرار دادن شمردن
utilize در دسترس قرار دادن
utilises در دسترس قرار دادن
set of the sails قرار دادن بادبانها
utilize مورداستفاده قرار دادن
put in قرار دادن چیزی در
utilising مورداستفاده قرار دادن
includes قرار دادن شمردن
places قرار دادن گماردن
placing قرار دادن گماردن
utilizing در دسترس قرار دادن
utilizing مورداستفاده قرار دادن
utilizes در دسترس قرار دادن
meddle در وسط قرار دادن
utilizes مورداستفاده قرار دادن
couch درلفافه قرار دادن
to lead by the nose الت قرار دادن
prefer جلو قرار دادن
preferring جلو قرار دادن
place قرار دادن گماردن
prefers جلو قرار دادن
impact زیرفشار قرار دادن
utilises مورداستفاده قرار دادن
impacts زیرفشار قرار دادن
sandwiched در تنگنا قرار دادن
put to در تنگنا قرار دادن
back-up پشت قرار دادن
back up پشت قرار دادن
pronate دمر قرار دادن
prifixal در جلوچیزی قرار دادن
prifix در جلوچیزی قرار دادن
sandwich در تنگنا قرار دادن
to put down پایین قرار دادن
sandwiches در تنگنا قرار دادن
purgatory در برزخ قرار دادن
sides در یکسو قرار دادن
utilised در دسترس قرار دادن
utilised مورداستفاده قرار دادن
couches درلفافه قرار دادن
couched درلفافه قرار دادن
meddled در وسط قرار دادن
encapsulating در محفظهای قرار دادن
encapsulates در محفظهای قرار دادن
lap رویهم قرار دادن
encapsulate در محفظهای قرار دادن
lapped رویهم قرار دادن
meddles در وسط قرار دادن
side در یکسو قرار دادن
compacting تنگ هم قرار دادن
modelled نمونه قرار دادن
modeled نمونه قرار دادن
model نمونه قرار دادن
treat موردعمل قرار دادن
treated موردعمل قرار دادن
laminate رویهم قرار دادن
treats موردعمل قرار دادن
lead by the nose الت قرار دادن
subject در معرض قرار دادن
subjected در معرض قرار دادن
oppresses درمضیقه قرار دادن
subjecting در معرض قرار دادن
pile up <idiom> روی هم قرار دادن
models نمونه قرار دادن
oppressing درمضیقه قرار دادن
compacted تنگ هم قرار دادن
compact تنگ هم قرار دادن
inprocess درجریان قرار دادن
incase در صندوق قرار دادن
doubt موردتردید قرار دادن
doubting موردتردید قرار دادن
mans قرار دادن سرنشین
doubts موردتردید قرار دادن
man قرار دادن سرنشین
immurement در دیوار قرار دادن
boxed قرار دادن در یک جعبه
compacts تنگ هم قرار دادن
emplace در محلی قرار دادن
oppress درمضیقه قرار دادن
subjects در معرض قرار دادن
colocate درمجاورت هم قرار دادن
place at disposal در دسترس قرار دادن
collimate موازی قرار دادن
doubted موردتردید قرار دادن
colocate در مجاور هم قرار دادن
range در طبقه قرار دادن
plebeianize جزوتوده قرار دادن
ranges در طبقه قرار دادن
obligate در محظور قرار دادن
enfilade روبروی هم قرار دادن
ranged در طبقه قرار دادن
marginalising مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalize مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalized مورد کمتوجهی قرار دادن
re lay دوباره گذاردن یا قرار دادن
marginalizes مورد کمتوجهی قرار دادن
talk out مطرح مذاکره قرار دادن
marginalises مورد کمتوجهی قرار دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com