Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Other Matches
jogged
اهسته دویدن
jogs
اهسته دویدن
jogging
اهسته دویدن
jog
اهسته دویدن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
takle
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymieing
قرار گرفتن
lies
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
stymie
قرار گرفتن
stand
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
stymies
قرار گرفتن
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
surmounting
بالا قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
surmount
بالا قرار گرفتن
grades
در پایهای قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
grade
در پایهای قرار گرفتن
surmounts
بالا قرار گرفتن
colocate
کنار هم قرار گرفتن
poise of head
وضع قرار گرفتن سر روی تن
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
bears
درسمت قرار گرفتن در سمت
overlie
قرار گرفتن خفه کردن
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
attitude
حالت قرار گرفتن رفتار
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
emotionalize
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
alignment
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
align
دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
snug
بطور دنج قرار گرفتن
alignments
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
bear
درسمت قرار گرفتن در سمت
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
attitudes
حالت قرار گرفتن رفتار
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
in situ
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
overlap
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
formats
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment
محل قرار گرفتن جامه دان
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
venation
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
overlaps
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
chopped
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
pillow
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
unwarned exposed
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chop
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
attends
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
انتظار کشیدن انتظار داشتن
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quivers
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
cardinal points effect
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
stewed
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
tapped
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tap
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
steepness
سرازیری
talus scree
سرازیری
talus
سرازیری
sloped
سرازیری
tilts
سرازیری
tilted
سرازیری
ramp
سرازیری
tilt
سرازیری
ramps
سرازیری
pitches
سرازیری
pitch
سرازیری
declivity
سرازیری
slope
سرازیری
slides
سرازیری
downhill
سرازیری
slide
سرازیری
slopes
سرازیری
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
escarpments
سرازیری خندق
glacis
سرازیری ملایم
proneness
سرازیری رغبت
underpass approach
سرازیری پیوند
desceht
نزول سرازیری
hillside
سرازیری تپه
escarpment
سرازیری خندق
hillsides
سرازیری تپه
bent
سرازیری سربالایی
ascension pipe
کانال سرازیری
steepest
سرازیری سراشیب
steep
سرازیری سراشیب
sacrp
پرتگاه سرازیری تند
dip
پایین امدن سرازیری
glissade
سرازیری و شیب مناسب
dips
پایین امدن سرازیری
escarpment
سینه کش سرازیری خندق
escarpments
سینه کش سرازیری خندق
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
plunge
گودال عمیق سرازیری تند
plunges
گودال عمیق سرازیری تند
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
escarp
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
plunged
گودال عمیق سرازیری تند
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
dangles
اویزان
clinching
اویزان
suspension bridge
پل اویزان
suspension bridges
پل اویزان
dangler
اویزان
dangled
اویزان
dangle
اویزان
clinch
اویزان
pendent
اویزان
pensile
اویزان
dangling
اویزان
penduline
اویزان
clinches
اویزان
overhanging
اویزان
clinched
اویزان
monorails
ترن اویزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com