English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
reel قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling قرقره فیلم حلقه فیلم
reels قرقره فیلم حلقه فیلم
Other Matches
cassette کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
filmstrip نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
loads فیلم
filmed فیلم
load فیلم
film leader فیلم
film فیلم
microfilming میکرو فیلم
microfilms ریز فیلم
microfilms میکرو فیلم
film strip نوار فیلم
telefilm فیلم تلویزیونی
film recorder فیلم نگار
film recorder ضباط فیلم
film reader فیلم خوان
film developer سازنده فیلم
x ray film فیلم رونتگن
filmed فیلم سینما
acetate film فیلم استاتی
advertising spot فیلم تبلیغاتی
talkie فیلم ناطق
peepshows فیلم شهوانی
peepshow فیلم شهوانی
filmy فیلم مانند
filmiest فیلم مانند
filmier فیلم مانند
film فیلم عکاسی
cinematograph اپارات فیلم
film فیلم سینما
as good as a play <idiom> مثل فیلم
filmed فیلم عکاسی
talkies فیلم ناطق
microfilming ریز فیلم
instruction film فیلم درسی
reversal film فیلم معکوس
positive film فیلم مثبت
picturize فیلم برداشتن از
moving picture فیلم سینما
phonofilm فیلم صدادار
phonofilm فیلم سخنگو
negative film فیلم منفی
instruction film فیلم اموزشی
film-strip نوار فیلم
film-strips نوار فیلم
microfilm ریز فیلم
microfilm میکرو فیلم
microfilmed ریز فیلم
microfilmed میکرو فیلم
filmstrip فیلم سینمایی
magnetic thin film فیلم نازک مغناطیسی
playoff نشان دادن فیلم
talkies صنعت فیلم ناطق
playoffs نشان دادن فیلم
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
talkie صنعت فیلم ناطق
metol دوای فهور فیلم
false colour فیلم رنگی مصنوعی
filmstrip فیلم عکاسی 53 میلمتری
rerun نمایش مجدد فیلم
magnetic film لایه فیلم مغناطیسی
technicolour روش فیلم رنگی
film badge برگ شناسایی فیلم
cinematograph دوبین فیلم برداری
dubs فیلم را دوبله کردن
geneva stop سیستم نگهدارنده فیلم
magnetic film memory حافظه با فیلم مغناطیسی
dubbed فیلم را دوبله کردن
magnetic film storage ذخیره فیلم مغناطیسی
dub فیلم را دوبله کردن
camera magazine کاست فیلم دوربین
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
fast-forward جلو زدن فیلم
image format اندازه فیلم عکاسی
Make three copies of each film. از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
scenario متن فیلم سینمایی
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
It was a sI'lly boring film (movie). فیلم لوس وخنکی بود
film تاری چشم فیلم برداشتن از
semidocumentary فیلم سینمایی نیمه مستند
filmed تاری چشم فیلم برداشتن از
horse opera فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
newsreel فیلم اخبار جاری روز
newsreels فیلم اخبار جاری روز
scenario متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
scenarios متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
spaghetti westerns فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
spaghetti western فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
magnetic thin film memory حافظه فیلم نازک مغناطیسی
scenario زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenarios زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
She portrays a dancer in the film. او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
protection کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
reprographics ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
lithography کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
prescore ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
documentarian کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
geneva stop کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
com فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
computer output microfilm فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
phototypesetter وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
The documentary tries to be truthful to the events. این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop حلقه درون حلقه دیگر
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped حلقه درون حلقه دیگر
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops حلقه درون حلقه دیگر
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
quoit حلقه پرتاب حلقه
eye bolt حلقه حلقه اتصال
purling حلقه حلقه شدن
wreathy حلقه حلقه شده
purl حلقه حلقه شدن
purled حلقه حلقه شدن
purls حلقه حلقه شدن
convolute حلقه حلقه کردن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
pulley قرقره
spools قرقره
spool قرقره
pulleys قرقره
chain block قرقره
wharve قرقره
hank قرقره
hanks قرقره
reeled قرقره
hasp قرقره
hasps قرقره
reel قرقره
blocked قرقره
blocks قرقره
reeling قرقره
reels قرقره
bobbins قرقره
block قرقره
grouse با قرقره
pully قرقره
groused با قرقره
grousing با قرقره
grouses با قرقره
bobbin قرقره
snatch block قرقره پران
reels قرقره سیم
reels قرقره ماهیگیری
fall طناب قرقره
blocked جعبه قرقره
unreel از قرقره بازکردن
swivel block قرقره گردان
blocks جعبه قرقره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com