English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
crown cornice قرنیز اصلی
Other Matches
cornices قرنیز
boxed cornice قرنیز
cornice قرنیز
block-cornice قرنیز بلوکی
cornice قرنیز رخبام
ceiling cornice قرنیز در بندگاه ها
coved cornice قرنیز کف خواب
eaves cornice قرنیز بام
eavas sheet قرنیز لب بام
cornices قرنیز رخبام
sill قرنیز کف پنجره
sills قرنیز کف پنجره
angle-modillion دستک زیر قرنیز
cornicione [قرنیز دیوار در سبک رنسانس ایتالیا]
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
chair-rail [قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
cheneau [ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
initialing اصلی
initialling اصلی
main stem خط اصلی
main <adj.> اصلی
initialled اصلی
arches اصلی
texts اصلی
text اصلی
proto اصلی
firsthand اصلی
native code کد اصلی
fundametal اصلی
head اصلی
immanent اصلی
main خط اصلی
inherent اصلی
rudimental اصلی
primitive اصلی
radical اصلی
initials اصلی
radicals اصلی
primal اصلی
elementarily اصلی
line link خط اصلی
organic اصلی
principals اصلی
ingrown اصلی
cardinal اصلی
parent اصلی
cardinals اصلی
genuine اصلی
principal اصلی
isogeny هم اصلی
initialed اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
initial اصلی
trunks خط اصلی
major اصلی
majored اصلی
trunk خط اصلی
majoring اصلی
main attack تک اصلی
basic اصلی
primarily اصلی
main lines خط اصلی
fundamental اصلی
basics اصلی
mastered اصلی
original اصلی
aboriginals اصلی
aboriginal اصلی
master اصلی
elemental اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
main door در اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
first-hand اصلی
primordial اصلی
main deck پل اصلی
essential اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
main line خط اصلی
functional اصلی
mainlining اصلی
mainlining خط اصلی
masters اصلی
prime اصلی
primes اصلی
primary اصلی
mainlined خط اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
primed اصلی
principle اصلی
elementary اصلی
mainlines اصلی
normative اصلی
originals اصلی
germinal اصلی
main coil بوبین اصلی
main column ستون اصلی
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
mainframes سیستم اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main discharge تخلیه اصلی
main distribution مقسم اصلی
main drain زهکش اصلی
hypostatic اصلی- فرضی
masters مدل اصلی
home port پایگاه اصلی
main electrode الکترود اصلی
main exchange مرکز اصلی
main effort تلاش اصلی
home country کشور اصلی
main circuit مدار اصلی
mainframe سیستم اصلی
literal معنی اصلی
lighting mains خط روشنایی اصلی
master مدل اصلی
kernels هسته اصلی
main beam شعاع اصلی
mastered مدل اصلی
main connection اتصال اصلی
main anode اند اصلی
main battle tank تانک اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main battery باطری اصلی
main building ساختمان اصلی
main canal کانال اصلی
main direction جهت اصلی
main cable کابل اصلی
initial thrust ضربه اصلی
main attack حمله اصلی
main busbar شمش اصلی
subject matter موضوع اصلی
key currencies ارزهای اصلی
kernel هسته اصلی
key industries صنایع اصلی
leading insurer بیمه گر اصلی
main current جریان اصلی
main axis محور اصلی
high line پل رابط اصلی
basic ration جیره اصلی
substances ماده اصلی
substance ماده اصلی
habitats جای اصلی
habitat جای اصلی
innate لاینفک اصلی
avenues خیابان اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com