English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
faubourg قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
Other Matches
freeboard قسمتی از قایق که بیرون اب است
vacuity قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
ullage قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
identity دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
identities دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
limelight قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
bleed 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleeds 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
portion قسمتی
partite قسمتی
triplex سه قسمتی
triploidy سه قسمتی
portions قسمتی
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
esprit de corps حمیت قسمتی
partial بخشی قسمتی
another guess قسمتی دیگر
legs قسمتی از مسابقه
spirit de corps روحیه قسمتی
spiriting حمیت قسمتی
spirit حمیت قسمتی
plank قسمتی ازبرنامه
triploid سه قسمتی سه بخشی
sector قسمتی ازجبهه
spirit de corps حمیت قسمتی
haxamerous شش بخشی شش قسمتی
esprit حمیت قسمتی
double cloister راهرو دو قسمتی
flattest قسمتی از یک عمارت
split second قسمتی از ثانیه
tripartition سه قسمتی کردن
sectors قسمتی ازجبهه
flat قسمتی از یک عمارت
leg قسمتی از مسابقه
pate سر یا قسمتی از سرانسان
esprit de corps روحیه قسمتی
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
gate دروازه
hoops دروازه
portal دروازه
portals دروازه
goal دروازه
gateway دروازه
gateways دروازه
goals دروازه
gates دروازه
goal area line خط دروازه
hoop دروازه
port دروازه
barbacan دروازه
barbican دروازه
ram's horn قسمتی ازاستحکامات خندق
crease قسمتی از زمین کریکت
striking out pleading حذف قسمتی از مدافعات
lobotomies برش قسمتی از مغز
lobotomy برش قسمتی از مغز
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
helmeted دارای قسمتی که مانندخودباشد
expansion joint اتصال چند قسمتی
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
fraction کسر درصدی از قسمتی از
fractions کسر درصدی از قسمتی از
creased قسمتی از زمین کریکت
creases قسمتی از زمین کریکت
aliquot part charge خرج چند قسمتی
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
module قسمتی از سفینه فضایی
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
section charge خرج چند قسمتی
creasing قسمتی از زمین کریکت
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
modules قسمتی از سفینه فضایی
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
goal mouth دهانه دروازه
octroi دروازه بانی
tend goal دروازه بانی
goal posts پایههای دروازه
tend goal حفظ دروازه
wicket دروازه کوچک
goal area منطقه دروازه
attacting zone منطقه دروازه
hoops دروازه کروکه
goals دروازه بان
goal crease محوطه دروازه
own goal گل به دروازه خودی
wickets دروازه کوچک
goal keeper line خط دروازه بان
goal دروازه بان
goal keeper دروازه بان
hoop دروازه کروکه
own goals گل به دروازه خودی
octroi مالیات دم دروازه
gateposts بازوی دروازه
gatepost بازوی دروازه
gate keeper دروازه بان
puck stopper دروازه بان
keeper دروازه بان
gatekeeper دروازه بان
goalkeeper دروازه بان
keepers دروازه بان
gatekeepers دروازه بان
keep goal دروازه بانی
goalkeepers دروازه بان
between the pipes تیر دروازه
in goal دروازه بان
save نجات دروازه
goalies دروازه بان
saves نجات دروازه
goalie دروازه بان
goal tender دروازه بان
logic gate دروازه منطقی
saved نجات دروازه
starting gate دروازه شروع
goalar دروازه بان
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
barons شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
necks قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
baron شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
hash mark قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
neck قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
aliquot propelling charge خرج پرتاب چند قسمتی
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
goal kick شوت بسوی دروازه
sally port دروازه عبور از قلعه
sally port دروازه بزرگ قلعه
gates دروازه شروع اسکی
catching glove دستکش دروازه بان
twentyfive خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
goal games بازیهای دروازه دار
deciding نزدیک به دروازه حریف
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
gate دروازه شروع اسکی
long ball پرتاب از دور به دروازه
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
gatehouses اطاق دروازه بان
goalposts تیرک عمودی دروازه
crossbars تیرک افقی دروازه
crossbar تیرک افقی دروازه
warder نگهبان دروازه یا قصر
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goalpost تیرک عمودی دروازه
warders نگهبان دروازه یا قصر
double reverse شوت برگردان به دروازه
offside line خط فرضی موازی با دروازه
gatehouse اطاق دروازه بان
standup goalie دروازه بانی ایستاده
upright تیرک عمودی دروازه
flopper دروازه بان شیرجه رو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com