English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
ullage قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
Other Matches
vacuity قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
flushes خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flush خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
faubourg قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
tun بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
limelight قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
empty فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
loan word واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
unless otherwise agreement مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
parodies نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
unless otherwise specified مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
parody نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
tandem باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
optimizer برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
tandems باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
acronym کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
acronyms کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
off print چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
interventions هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
overflow وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
content addressable addressing محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
defaulting در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
defaulted در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
blank 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
vacancies محل خالی جای خالی
vacancy محل خالی جای خالی
manspace جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
barpel بشکه
barrels بشکه
cotainer بشکه
cask بشکه
casks بشکه
cade بشکه
barrel بشکه
butt بشکه ته
butted بشکه ته
butts بشکه ته
tun بشکه بزرگ
iron barrel بشکه اهنی
stave دنده بشکه
trunks بشکه صندوق
kg مخفف بشکه
gasoline drum بشکه بنزین
gasoline barrel بشکه بنزین
bilge شکم بشکه
barrel sling گره بشکه
faucets شیر بشکه
firkin بشکه چوبی
trusser بشکه ساز
barrel در بشکه کردن
rundlet بشکه کوچک
runlet بشکه کوچک
trunk بشکه صندوق
skip car بشکه ی برگردان
faucet شیر بشکه
draft از بشکه ریختن
taphole سوراخ بشکه
drafted از بشکه ریختن
barrels در بشکه کردن
drafts از بشکه ریختن
bale sling strop حلقه بشکه
bunged چوب پنبه بشکه
bunging چوب پنبه بشکه
hopper car بشکه ی قیفی شکل
puncheon بشکه یاخمره باده
bung چوب پنبه بشکه
bungs چوب پنبه بشکه
scuttlebutt بشکه اب عرشه کشتی
barrel لوله جنگ افزار بشکه
barrels لوله جنگ افزار بشکه
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
chock [گوه یا تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد.]
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
partite قسمتی
triplex سه قسمتی
portion قسمتی
triploidy سه قسمتی
portions قسمتی
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
another guess قسمتی دیگر
leg قسمتی از مسابقه
plank قسمتی ازبرنامه
triploid سه قسمتی سه بخشی
tripartition سه قسمتی کردن
haxamerous شش بخشی شش قسمتی
esprit de corps حمیت قسمتی
esprit de corps روحیه قسمتی
flat قسمتی از یک عمارت
pate سر یا قسمتی از سرانسان
partial بخشی قسمتی
flattest قسمتی از یک عمارت
spirit de corps روحیه قسمتی
spirit حمیت قسمتی
spiriting حمیت قسمتی
spirit de corps حمیت قسمتی
double cloister راهرو دو قسمتی
sector قسمتی ازجبهه
split second قسمتی از ثانیه
legs قسمتی از مسابقه
sectors قسمتی ازجبهه
esprit حمیت قسمتی
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
striking out pleading حذف قسمتی از مدافعات
helmeted دارای قسمتی که مانندخودباشد
crease قسمتی از زمین کریکت
modules قسمتی از سفینه فضایی
section charge خرج چند قسمتی
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
module قسمتی از سفینه فضایی
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
creases قسمتی از زمین کریکت
creasing قسمتی از زمین کریکت
ram's horn قسمتی ازاستحکامات خندق
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
aliquot part charge خرج چند قسمتی
fractions کسر درصدی از قسمتی از
lobotomies برش قسمتی از مغز
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
expansion joint اتصال چند قسمتی
creased قسمتی از زمین کریکت
fraction کسر درصدی از قسمتی از
lobotomy برش قسمتی از مغز
freeboard قسمتی از قایق که بیرون اب است
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
aliquot propelling charge خرج پرتاب چند قسمتی
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
neck قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
necks قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
baron شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
hash mark قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
barons شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
crop حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
dairies قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
cymric وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com