English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
Other Matches
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
administrations اداره امور یکانها
administration اداره امور یکانها
tax administration اداره امور مالیات
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
air branch قسمت امور هوایی
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
armada ناوگان
fleet ناوگان
armadas ناوگان
fleets ناوگان
freight باربری
porterage باربری
material handling bridge پل باربری
fleet in being ناوگان موجود
argosy ناوگان تجارتی
flotilla ناوگان کوچک
flotillas ناوگان کوچک
fleet commander فرمانده ناوگان
numbered fleet ناوگان وابسته
merchant marine ناوگان بازرگانی
navy ناوگان دریایی
auxiliary fleet ناوگان تدارکاتی
navies ناوگان دریایی
shipping کشتیرانی ناوگان
commercial marine ناوگان دریایی
navy بحریه ناوگان
navies بحریه ناوگان
truckline سرویس باربری
beast of burden حیوان باربری
portage مخارج باربری
goods trains قطار باربری
airfreight باربری هوایی
porterage مخارج باربری
sling حلقه باربری
slings حلقه باربری
cartage باربری باگاری
handing charge هزینه باربری
carrying vessel کشتی باربری
goods train قطار باربری
load carring capacity فرفیت باربری
load capacity فرفیت باربری
carriage costs هزینه باربری
slinging حلقه باربری
burthen باربری برگردان
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
watch dog ناو نگهبان ناوگان
admiral of the fleet امیرالبحر فرماندهء ناوگان
major fleet ناوگان عمده دریایی
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
fleet in being ناوگان قابل استفاده
attack cargo ship ناو باربری تهاجمی
numbered fleet ناوگان زیرامر نیروی دریایی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
trucking واگن روباز چرخ باربری
trucked واگن روباز چرخ باربری
trucks واگن روباز چرخ باربری
truck واگن روباز چرخ باربری
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
precursor sweeping مین روبی قبل از عبور ناوگان
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
precursor sweeping پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
tactical diversions تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
outside porter باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
limit state of failure حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
headquarters اداره کل اداره مرکزی
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
carriages بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
amor امور
the high functionery ries of the state مصادر امور
authority اولیاء امور
authority ties of the state مصادر امور
state affairs امور مملکتی
personal affairs امور شخصی
money matters امور پولی
authority ties of the state اولیا امور
civil affairs امور غیرنظامیان
aviation authority امور هواپیمایی
interior امور داخله
miscellaneous امور متفرقه
combat duty امور رزمی
religious matters امور دینی
authorities اولیای امور
interiors امور داخله
interior affairs امور داخلی
financial affairs امور مالی
non litigious matters امور حسبی
throttle عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
principal centre of affairs مرکز مهم امور
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
majordomo متصدی امور خانوادگی
chaplains افسر امور دینی
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
bureaucratic وابسته به امور اداری
routines امور غیر مهم
chaplain افسر امور دینی
routinely امور غیر مهم
politico military امور سیاسی نظامی
clerical test ازمون امور دفتری
testamentary causes امور مربوط به وصایا
routine امور غیر مهم
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
probate court محکمه امور حسبی
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
civic action امور عام المنفعه
resgestae امور انجام شده
financial affairs امور مربوط به مالیه
militarization نظامی کردن امور
non litigious matters act قانون امور حسبی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
fish warden متصدی امور شیلات
space broker کارگزار امور تبلیغات
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
g air رکن 2 امور هوایی
State Department وزارت امور خارجه
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
Foreign Office وزارت امور خارجه
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
to arrange matters ترتیب دادن امور
table of authorities جدول اولیا امور
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
customs broker واسطه امور گمرکی
promiscuous بیقید در امور جنسی
foreign minister وزیر امور خارجه
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
technician شخص متخصص در امور صفتی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com