Dictiornary-Farsi | قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر


Other Matches

air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
airborne alert	اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
warning order	دستور اماده باش اعلام اماده باش
agent authentication	معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
annunciator	اعلام گر
indigitation	اعلام
acknowledgement	اعلام
acknowledgements	اعلام
declarations	اعلام
declaration	اعلام
indiction	اعلام
Annunciation	اعلام
promulgator	اعلام
enunciation	اعلام
notification	اعلام
intimations	اعلام
intimation	اعلام
enouncement	اعلام
predication	اعلام
proclamation	اعلام
proclamations	اعلام
acknowledgments	اعلام
promulgation	اعلام
meld	اعلام
statements	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
call out	اعلام خطر
acclaim	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
declaration	اعلامیه اعلام
damm	بد اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
vociferator	اعلام دارنده
impeachment	اعلام جرم
enunciate	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
statement	اعلام کردن
declarations	اعلامیه اعلام
declaration of interest	اعلام بهره
larum	اعلام خطر
blazon	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
sound alarm	اعلام صدا
warning	اعلام خطر
enunciated	اعلام کردن
annunciator	اعلام کننده
announced	اعلام کردن
announce	اعلام کردن
disclosed	اعلام شده
acclaims	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
line call	اعلام خط نگهدار
enunciator	اعلام کننده
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
warnings	اعلام خطر
touche	اعلام برخورد
quote	اعلام کردن
promulgating	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
acknowledgment	اعلام وصول
promulgator	اعلام دارنده
enouce	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
blazers	اعلام کننده
enunciable	اعلام کردنی
advice of fate	اعلام وضعیت
advising bank	اعلام میکند
quotes	اعلام کردن
enounce	اعلام کردن
promulgation	اعلام دارنده
proclaimer	اعلام کننده
blazer	اعلام کننده
receipt	اعلام وصول
promulge	اعلام کردن
pronouncer	اعلام کننده
indictment	اعلام جرم
receipts	اعلام وصول
alerting	اعلام خطرکردن
acclaimed	اعلام کردن
hangers	اعلام کننده
hanger	اعلام کننده
proclamations	اعلام کردن
statement of charge	اعلام اتهامات
foretoken	اعلام قبلی
broadcasts	اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
indictments	اعلام جرم
promulgate	اعلام کردن
broadcast	اعلام کردن
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
indict	اعلام جرم کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
declared capital	سرمایه اعلام شده
hails	اعلام ورود کردن
acknowledgment	شماره اعلام وصول
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
fab	اعلام موافقتبا چیزی
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
authenticator	اعلام کننده نشانی
alert station	ایستگاه اعلام خطر
hailing	اعلام ورود کردن
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
very pistol	طپانچه اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر کردن
warning signal	علامت اعلام خطر
warning net	شبکه اعلام خطر
blind	چراغ اعلام خطر
blinded	چراغ اعلام خطر
blinds	چراغ اعلام خطر
early warning	اعلام خطر کردن
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
issue price	قیمت اعلام شده
announce in advance	از پیش اعلام کردن
annunciator	اعلام کننده فرامین
net authentication	اعلام معرف در شبکه
declared value	بهای اعلام شده
hailed	اعلام ورود کردن
hail	اعلام ورود کردن
declared value	قیمت اعلام شده
indictor	اعلام جرم کننده
receipts	اعلام وصول نمودن
merged	اعلام مسیر تعقیب
delayed whistle	سوت اعلام افساید
receipt	اعلام وصول نمودن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
indicting	اعلام جرم کردن
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
acknowledging	اعلام معرف کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
acknowledges	اعلام معرف کردن
acknowledges	اعلام نشانی کردن
acknowledges	اعلام وصول کردن
acknowledge	اعلام معرف کردن
line call	اعلام خط نگه دار
acknowledge	اعلام نشانی کردن
local warning	اعلام خطر محلی
impeaching	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
indicted	اعلام جرم کردن
acknowledgement	اعلام وصول رسید
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
indicter	اعلام جرم کننده
impeach	اعلام جرم کردن
call out	اعلام خطر کردن
impeached	اعلام جرم کردن
acknowledge	اعلام وصول کردن
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
battle lantern	چراغ اعلام خطر
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
pretypify	قبلا اعلام کردن
indicts	اعلام جرم کردن
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
caution flag	پرچم اعلام خطر
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
warning	اعلام خطر کردن هشدار
to announce one's arrival	ورود خود را اعلام کردن
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
two sided disk status	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
m day	روز اعلام بسیج عمومی
request for quotation	تقاضا برای اعلام قیمت
warnings	اعلام خطر کردن هشدار
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
open the meeting	رسمیت جلسه را اعلام کردن
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
enunciate	اعلام کردن صریحا گفتن
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
enunciates	اعلام کردن صریحا گفتن
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage	اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated	اعلام کردن صریحا گفتن
customs entry	افهار یا اعلام ورود به گمرک
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی
enunciating	اعلام کردن صریحا گفتن
day distress signal	مشعل اعلام خطر در روز
airspace warning area	منطقه اعلام خطر هوایی
acknowledge	شماره اعلام وصول تصدیق کردن
foghorn	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه