Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
earlobe
قسمت اویزان گوش
earlobes
قسمت اویزان گوش
Other Matches
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
suspension bridge
پل اویزان
dangler
اویزان
dangled
اویزان
dangling
اویزان
overhanging
اویزان
clinches
اویزان
suspension bridges
پل اویزان
dangles
اویزان
pendent
اویزان
penduline
اویزان
clinched
اویزان
clinch
اویزان
dangle
اویزان
pensile
اویزان
clinching
اویزان
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
dangling
اویزان بودن
pendant switch
کلید اویزان
monorails
ترن اویزان
dangles
اویزان بودن
hook up
نقشه اویزان
suspension
اویزان اویزانی
suspensions
اویزان کردن
suspension ladder
نردبان اویزان
suspension insulator
مقره اویزان
suspension cable
کابل اویزان
suspension bucket
سطل اویزان
suspension bow
رکاب اویزان
hangs
اویزان کردن
suspension
اویزان کردن
hang
اویزان کردن
monorail
ترن اویزان
basket tie
گره اویزان
flappy
اویزان وگشاد
hook-ups
نقشه اویزان
hook-up
نقشه اویزان
suspensions
اویزان اویزانی
overhead rial
ریل اویزان
lippy
پر رو دارای لب اویزان
hitch tie
گره اویزان
suspending
اویزان کردن
suspends
اویزان کردن
stage
نیمکت اویزان
stages
نیمکت اویزان
hook on
اویزان کردن
dangle
اویزان بودن
overhang
اویزان بودن
dangled
اویزان بودن
suspend
اویزان کردن
overhangs
اویزان بودن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
hanging
اویزان درحال تعلیق
basket hitch tie
گره اویزان دو خفتی
sling load
بار اویزان از هواپیما
kiting
اویزان شدن از گلایدر
to hand out
از پنجره اویزان کردن
chapfallen
دارای چانه اویزان
overhang
اویزان کردن یا شدن
overhangs
اویزان کردن یا شدن
impendent
تهدید کننده اویزان
hanging pawns
پیادههای اویزان شطرنج
dangled
اویزان کردن اویختن
acrochordon
دارای زگیل اویزان
dangle
اویزان کردن اویختن
dangling
اویزان کردن اویختن
hanging scaffold
چوب بست اویزان
dangles
اویزان کردن اویختن
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
suspends
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspend
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspending
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
monkey hang
اویزان شدن ژیمناست با یک دست
suspension ribbon
لنت اویزان کردن نشان
parasol wing
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
hanging arrow
تیر اویزان شده به هدف
machanic
کمربند ایمنی اویزان از سقف
shagging
پارچه مویی زبر اویزان بودن
takle
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
rosulate
روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
impend
اویزان کردن در شرف وقوع بودن
shags
پارچه مویی زبر اویزان بودن
grab rope
طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
upper arm hang
اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
shag
پارچه مویی زبر اویزان بودن
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
flap
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
hand glider
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
kago
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
flapped
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
sky surfer
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
flaps
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
gonfalon
پرچمی که نوارهای باریک یاپرچمهای کوچک از ان اویزان است
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
hangnail
ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
live box
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
plumb rule
ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
hung bomb
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
tackled
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackles
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
tackling
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackle
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
hangers
اویزان کننده معلق کننده
sags
اویزان شدن صعیف شدن
sagged
اویزان شدن صعیف شدن
sag
اویزان شدن صعیف شدن
hanger
اویزان کننده معلق کننده
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
piece
قسمت
pieces
قسمت
installments
قسمت
instalment
قسمت
instalments
قسمت
party
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
components
قسمت
component
قسمت
sections
قسمت
kismet
قسمت
section
قسمت
partitions
قسمت
partition
قسمت
canto
قسمت
divisions
قسمت
division
قسمت
departments
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
internode
قسمت
department
قسمت
detachments
قسمت
detachment
قسمت
in part
در یک قسمت
in sections
قسمت قسمت
segment
قسمت
plank
قسمت
part
قسمت
segments
قسمت
head stall
قسمت سر
portion
قسمت
compartment
قسمت
snick
قسمت
ratios
قسمت
caboodle
قسمت
ratio
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
sect
قسمت
sects
قسمت
agency
قسمت
agencies
قسمت
batch
قسمت
batches
قسمت
compartments
قسمت
portions
قسمت
unit
قسمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com