Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sequestrum
قسمت بافت مرده
Other Matches
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
mixd weave
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
webbing end
[قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش]
mohair
کرک
[نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
filed
زمینه اصلی فرش
[که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
figural rug
[pictorial]
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
pile
گوشت فرش
[قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
salachak
فرش محرابی یموتی
[این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.]
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
offset knots
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
exanimate
مرده
low spirited
دل مرده
in the dust
مرده
low-spirited
دل مرده
at rest
مرده
hearses
مرده کش
vapid
مرده
six feet under
<idiom>
مرده
dead
مرده
one-man
یک مرده
extinct
مرده
deceased
مرده
one man
یک مرده
lifeless
مرده
his heart sank
دل مرده شد
defunct
مرده
hearse
مرده کش
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
swelled
موج مرده
death feigning
مرده نمایی
morgue
مرده خانه
swells
موج مرده
death day
سال مرده
stillbirth
مرده زاد
murrain
گوشت مرده
death masks
قیافه مرده
swell
موج مرده
defunct
مرده درگذشته
death mask
قیافه مرده
stillbirths
مرده زاد
parted
درگذشته مرده
playing dead
مرده نمایی
living corpse
مرده متحرک
morgues
مرده خانه
deadness
حالت مرده
time lag
زمان مرده
time lags
زمان مرده
dead band
نوار مرده
dead ball
توپ مرده
still born
مرده بدنیاامده
reliquiae
مرده ریگ
dead as a d.
بکلی مرده
dead load
بار مرده
cremation
مرده سوزانی
cremations
مرده سوزانی
pah
مرده شور
resurrection man
مرده دزد
resurrectionist
مرده دزد
saprophage
مرده خوار
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
autopsy
تشریح مرده
dead rise
فاصله مرده
dead soils
خاکهای مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
necrophagous
مرده خور
necrophagous
مرده خوار
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
necrophobia
مرده هراسی
necropsy
مرده نگری
non productive time
زمان مرده
dead space
فضای مرده
out of play
توپ مرده
deadball
توپ مرده
dead volume
حجم مرده
blate
روح مرده
dead time
زمان مرده
dead storage
حجم مرده
dead storage
گنجایش مرده
autopsies
تشریح مرده
down with him
مرده باد
idle wire
سیم مرده
inhumationist
مرده خاک کن
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
ground swell
موج مرده
dull finish
رخده مرده
necrophilia
مرده گرایی
dull finish
کالیبر مرده
widower
مرد زن مرده
exanimate
دل مرده وبیروح
widowers
مرد زن مرده
idle turn
کلاف مرده
death's head
جمجمه مرده
air slaked lime
اهک مرده
death watch
پاسبان مرده
inheritances
مرده ریگ وراثت
departed
مرده درگذشته مرحوم
necromimesis
خود مرده انگاری
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
aeropause
منطقه جوی مرده
inheritance
مرده ریگ وراثت
blast it
مرده شورش را ببرد
time lag
فاصله زمانی مرده
plague on it
مرده شورش ببرد
mortuaries
مرده شوی خانه
balefire
اتش مرده سوزانی
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
protoxlead
سنگ مرده مرتک
mortuary
مرده شوی خانه
cadaveric
دارای رنگ مرده
gralloch
احشای گوزن مرده
still born
مرده زاییده شده
funeral home
مرده شوی خانه
autopsy
تشریح نسج مرده
sloughy
شبیه پوست مرده
d. paleness
رنگ ارام مرده
autopsies
تشریح نسج مرده
death mask
ماسک صورت مرده
death masks
ماسک صورت مرده
time lags
فاصله زمانی مرده
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
dead-house
مرده شوی خانه
eloge
ستایش شخص مرده
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
prosector
تشریح کننده بدن مرده
heritage
مرده ریگ سهم موروثی
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
cadaverous
دارای رنگ پریده و مرده
pall
تابوت محتوی مرده حائل
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
To be crazy about agirl .
کشته مرده دختری بودن
palls
تابوت محتوی مرده حائل
palled
تابوت محتوی مرده حائل
palling
تابوت محتوی مرده حائل
deathy
مرگ نما مرده وار
contexts
بافت
context
بافت
knit goods
کش بافت
loose texture
بافت شل
tissues
بافت
texture
بافت
tissue
بافت
fiber
بافت
contexture
بافت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com