English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
head water قسمت بالادست رودخانه
Other Matches
headwater بالادست رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
superiors بالادست
superior بالادست
head gate دریچه بالادست سد
head wall دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
glacier رودخانه یخ
river line خط رودخانه
glaciers رودخانه یخ
river gravel شن رودخانه
river clay گل رودخانه
rivers رودخانه
river رودخانه
rever رودخانه
riverward بطرف رودخانه
river bed بستر رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
levee کناره رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
river beds بستر رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
river trip گردش رودخانه ای
stethe ساحل رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
riparian ساحل رودخانه زی
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
upstream بالای رودخانه
river bank ساحل رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
river mouth دهانه رودخانه
river banks ساحل رودخانه
strand لایه رودخانه
strands لایه رودخانه
head stream سرچشمه رودخانه
the river karoon رودخانه کارون
the karoon river رودخانه کارون
ostiary دهانه رودخانه
euphrates رودخانه فرات
an open river رودخانه باز
low water فروکش اب رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water از راه رودخانه
stream رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
streams رودخانه ابراهه
bight پیچ رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
conferva علف رودخانه
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
head water بالای رودخانه بالارود
interamnian واقع در میان دو رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
keelboat قایق پهن رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
levee دیواره ساحلی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
chute شیب تند رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
eyot جزیره کوچک در رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
riparian وابسته بکنار رودخانه
near bank ساحل نزدیک رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
strath بستر پهن مسیر رودخانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
throttling عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com