English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
ageum son قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
Other Matches
outpart قسمت بیرونی یا دوردست
the crown of the teeth قسمت بیرونی دندان
toa قسمت بیرونی سر چوب
mittens دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
dooryard بیرونی
cortical بیرونی
out <adv.> بیرونی
outdoor بیرونی
out door بیرونی
bakkat بیرونی
external بیرونی
extern بیرونی
externals بیرونی
exteriors بیرونی
exterior بیرونی
outer بیرونی
outward بیرونی
extrinsic بیرونی خارجی
external socket پریز بیرونی
extrinsic values ارزشهای بیرونی
outer shell electron الکترون بیرونی
physiognomy چهره بیرونی
physiognomies چهره بیرونی
outside در بیرون بیرونی
bailey دیوار بیرونی
the crown of the teeth دندان بیرونی
outsides در بیرون بیرونی
arbor support یاطاقان بیرونی
foreign بیرونی ناجور
base-court حیات بیرونی
extrados springing line پاطاق بیرونی
outwall دیوار بیرونی
acrotic بیرونی خارجی
bailey باروی بیرونی
external force نیروی بیرونی
outworld جهان بیرونی
chorion پرده بیرونی جنین
outgoing traffic جاده به راستای بیرونی
outwards بطرف خارج بیرونی
over بیرونی شفا یافتن
over- بیرونی شفا یافتن
outed فاش شدن بیرونی
base court حیاط بیرونی یاعقبی
out- فاش شدن بیرونی
rind پوسته بیرونی هرچیزی
scarf skin پوشش یاغلاف بیرونی
rinds پوسته بیرونی هرچیزی
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
out فاش شدن بیرونی
horn-work [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
outer work function انرژی خروج بیرونی
externally heated arc قوس گرمیونایی بیرونی
outside influence نفوذ بیرونی یا خارجی
outward بطرف خارج بیرونی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
exteriority حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
geophysics علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
outer ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
labrum لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
external ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
dactyl انگشت
adactylous بی انگشت
fingers انگشت
digits انگشت
digit انگشت
finger انگشت
monodactylous تک انگشت
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
syndacty چسبیده انگشت
dactylitis اماس انگشت
dactyloscopy انگشت نگاری
agnail میخچهء پا یا انگشت پا
pollex انگشت شست
conspicuous انگشت نما
index fingers انگشت نشان
index finger انگشت نشان
gazing stock انگشت نما
five finger پنج انگشت
ring fingers انگشت انگشتر
toenail ناخن انگشت پا
notoriety انگشت نمایی
ring finger انگشت انگشتر
finger print اثر انگشت
rule of thumb حساب انگشت
potentilla پنج انگشت
pinky انگشت کوچک
finger mark اثر انگشت
finger انگشت زدن
knuckle بند انگشت
knuckles بند انگشت
egregious انگشت نما
soon koot نوک انگشت
soleprint انگشت نگاری از پا
fingerprints اثر انگشت
digitiform انگشت مانند
phalange بند انگشت
fingered انگشت مانند
fingered انگشت دار
fingers انگشت زدن
digitate انگشت دار
pinkie انگشت کوچک
toenails ناخن انگشت پا
dactylagraphy انگشت نگاری
medius انگشت وسطی
fingering استفاده از انگشت
fingerprint اثر انگشت
medius انگشت میان
fingertips نوک انگشت
fingertip نوک انگشت
fingerprinted اثر انگشت
middle finger انگشت میان
fingerprinting اثر انگشت
finger painting نقاشی با انگشت
forefinger انگشت نشان
the ring finger انگشت حلقه
the little finger انگشت کهین
forefingers انگشت شهادت
the middle finger انگشت میانه
the first or index finger انگشت نشان
sawison keut نوک دو انگشت
forefingers انگشت نشان
forefinger انگشت شهادت
little fingers انگشت کوچک
the first or index finger انگشت شهادت
cinqfoil پنج انگشت
marplot انگشت به شیر زن
cinquefoil پنج انگشت
to become a byword انگشت نماشدن
finger thumb opposition تقابل شست و انگشت
polydactyl چند انگشتی پر انگشت
phalange استخوان انگشت یاپنجه
notoriously بطور انگشت نما
proverbialize انگشت نما کردن
nose-picking انگشت کردن در بینی
finger print department اداره انگشت نگاری
finger play استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger mark با انگشت چرک کردن
tap the door with your fingers انگشت بزنید بدر
finger glass فرف انگشت شوئی
index نمودار انگشت سبابه
pettitoes چیز بی ارزش انگشت پا
indexes نمودار انگشت سبابه
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
little finger انگشت کوچک دست
to run over تند انگشت گذاشتن
phalanges استخوان انگشت گروه
finger tapping ضربه زنی با انگشت
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
To finger something. به چیزی انگشت زدن
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
the little finger انگشت کوچک کلنج
knucklebone استخوان بند انگشت
ring finger انگشت چهارم دست چپ
pinkie انگشت کوچک دست
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger دستش یک انگشت ندارد
hitsu shiubi مفصل انگشت وسط
indexed نمودار انگشت سبابه
flagrant انگشت نما رسوا
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com