Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
crankcase bottom o.lower half |
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر |
|
|
Other Matches |
|
oil pan |
محفظه کارتر |
crankcase |
محفظه کارتر پوسته میل لنگ |
base section |
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی |
staddle |
قسمت تحتانی |
pile foot |
قسمت تحتانی شمع |
crankcase upper half |
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی |
multi chamber |
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند |
buffer chamber |
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع |
oil pan |
کارتر |
crankcase |
کارتر |
crankcase sump |
کارتر |
oil sump |
کارتر |
carter |
جعبه کارتر |
crankcase |
جعبه کارتر |
torch pot |
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی] |
crankcase ventilator |
هواکش کارتر اتومبیل |
oil pan |
جعبه کارتر خودرو |
Jimmy Carter has cancer. |
جیمی کارتر بیماری سرطان دارد. |
ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
inferiors |
تحتانی |
subjecent |
تحتانی |
bottoms |
کف تحتانی |
lower limit |
حد تحتانی |
bottom |
کف تحتانی |
inferior |
تحتانی |
underpart |
بخش تحتانی |
lower floor |
طبقه تحتانی |
undercurrent |
جریان تحتانی |
bottom die |
حدیده تحتانی |
undercurrents |
جریان تحتانی |
base ignition |
احتراق تحتانی |
beneath |
تحتانی تحت نفوذ |
garboard strake |
باریکه تحتانی ناو |
paraplegia |
فلج اندامهای تحتانی |
hemline |
لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت |
mammatus |
ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی |
hemlines |
لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت |
butt |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butted |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butts |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
biconvex |
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد |
bow string truss |
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد |
kruger flap |
فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد |
terne |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
terneplate |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
ecphora |
پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.] |
quartersaw |
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن |
shuttling |
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو |
plank |
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری |
long bone |
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند |
cross disbursing |
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات |
section |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
sections |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
fanfold |
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد |
shuttle |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttles |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttled |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttle |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttled |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttles |
قسمت قسمت حرکت کردن |
executing agency |
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی |
cavities |
محفظه |
envelope |
محفظه |
envelopes |
محفظه |
cavity |
محفظه |
lacuna |
محفظه |
enclosure |
محفظه |
container |
محفظه |
guard assembly |
محفظه |
housing |
محفظه |
incasement |
محفظه |
encasement |
محفظه |
chambers |
محفظه |
enclosures |
محفظه |
chamber |
محفظه |
containers |
محفظه |
combustion area |
محفظه احتراق |
primer pouch |
محفظه چاشنی |
combustion chamber |
محفظه احتراق |
gas chambers |
محفظه باروت |
ootheca |
محفظه تخم |
breech recess |
محفظه کولاس |
pinches |
پایه محفظه |
pinch |
پایه محفظه |
resonating cavity |
محفظه تشدید |
gas chamber |
محفظه باروت |
mould cavity |
محفظه قالب |
shield |
محفظه سپرشدن |
shields |
محفظه سپرشدن |
combustor |
محفظه احتراق |
computer enclosure |
محفظه کامپیوتر |
intake chamber |
محفظه ورودی |
incubator |
محفظه رشد |
incubators |
محفظه رشد |
system unit |
محفظه سیستم |
breech ring |
محفظه کولاس |
potpourri |
محفظه عطر |
cases |
فرف محفظه |
potpourris |
محفظه عطر |
starting chamber |
محفظه استارت |
circular cell |
محفظه گرد |
card cage |
محفظه کارت |
air chamber |
محفظه هوا |
case |
فرف محفظه |
breech |
محفظه کولاس |
public relations officers |
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی |
public relations officer |
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی |
reliquary |
محفظه عتیقه باقیمانده |
hoppers |
محفظه خوراک دستگاه |
gas port |
محفظه عبور گاز |
chamber furnace |
کوره محفظه دار |
carter |
محفظه میل لنگ |
low pressure casing |
محفظه ی فشار ضعیف |
crankcase |
محفظه میل لنگ |
disk unit enclosure |
محفظه واحد دیسک |
acoustical sound enclosure |
محفظه عایق صوتی |
breech chamber |
محفظه خرج انفجار |
floppy disk case |
محفظه فلاپی دیسک |
reliquaries |
محفظه عتیقه باقیمانده |
gas chamber |
محفظه اعدام با گاز |
hopper |
محفظه خوراک دستگاه |
reaction chamber |
محفظه فعل و انفعال |
caisson |
[محفظه یا صندوق زیرآبی] |
to tip something into a container [British E] |
چیزی را در محفظه ای ریختن |
gas chambers |
محفظه اعدام با گاز |
gasholders |
محفظه نگاهداری گاز |
canisters |
محفظه گلوله افشان |
gasholder |
محفظه نگاهداری گاز |
canister |
محفظه گلوله افشان |
detachments |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
detachment |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
dewar |
محفظه عایق حرارتی با دوجداره |
burner cans |
محفظه احتراق موتورهای توربینی |
house |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
crankcase supercharger |
سوپرشارژر محفظه میل لنگ |
ignitor |
محفظه حامل باروت اشتعال |
housed |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
rhumbatron |
نوع متداول محفظه تشدید |
cavities |
سوراخ حفره یا محفظه قالب |
can annular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
cannular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
houses |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
cavity |
سوراخ حفره یا محفظه قالب |
Thermoses |
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت |
cartridge |
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است |
vault storage |
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه |
Thermos |
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت |
time capsule |
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی |
ccd |
محفظه هایی برای ذخیره داده |
cartridges |
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است |
flooder |
غرق کننده محفظه مین زیرابی |
crankcase explusion |
سرو صدای داخل محفظه لنگ |
army nurse corps |
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی |
enlisted section |
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد |
panels |
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت |
equipment bay |
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود |
panel |
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت |
to break into something |
از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن |
underpass |
گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین |
base plug |
درپوش تحتانی گلوله درپوش کف |
underpasses |
گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین |
to sell in lots |
قسمت قسمت فروختن |
throttles |
عبور قسمت به قسمت |
throttling |
عبور قسمت به قسمت |
shuttles |
راهپیمائی قسمت به قسمت |
p.p.m |
قسمت در یک میلیون قسمت |
throttled |
عبور قسمت به قسمت |
shuttle |
بمباران قسمت به قسمت |
shuttled |
راهپیمائی قسمت به قسمت |
shuttle |
راهپیمائی قسمت به قسمت |
shuttled |
بمباران قسمت به قسمت |
shuttles |
بمباران قسمت به قسمت |
parts per million |
قسمت در میلیون قسمت |
throttle |
عبور قسمت به قسمت |
base ring |
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف |
burner compartment |
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است |
interior label |
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد |
toner |
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود |
cartridge |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
charactristic lenght |
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت |
cartridges |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
forward overlap |
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی |
residence time |
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند |
multipropellant |
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند |
vapor pressure |
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی |
cross refer |
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن |
plenum chamber |
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد |
carbon tracking |
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند |
helmzhold resonator |
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید |
railway division |
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن |
division police petty officer |
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت |
cellular unit |
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا |
ignite |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignites |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignited |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
igniting |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
electrostatic |
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
slaved |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slaving |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |