Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
tonsure
قسمت تراشیده سرکشیش
tonsures
قسمت تراشیده سرکشیش
Other Matches
hierophant
سرکشیش
hierarch
سرکشیش اسقف بزرگ
graven
تراشیده
shaven
تراشیده
turned in thelathe
تراشیده
shaving
چیز تراشیده
shaven chin
چانه تراشیده
clean-shaven
ریش تراشیده
shavind
چیز تراشیده
paring
پوست تراشیده شده
parings
پوست تراشیده شده
cut stone masonry
ساختمان با سنگهای تراشیده
ashlar
سنگ ساختمانی تراشیده
sculpsit
انرا تراشیده یاحجاری کرد
feathering
[تزئینات با نگین تراشیده شده کوچک]
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
paleolithic age
روزگاری که مردم ازسنگهای تراشیده ادوات وافزار میساختند
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
abated
[سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
percentage
قسمت
units
قسمت
pieces
قسمت
percentages
قسمت
piece
قسمت
divisions
قسمت
installments
قسمت
arm
قسمت
head stall
قسمت سر
portion
قسمت
portions
قسمت
instalments
قسمت
instalment
قسمت
unit
قسمت
snick
قسمت
in part
در یک قسمت
segments
قسمت
department
قسمت
in sections
قسمت قسمت
batch
قسمت
batches
قسمت
kismet
قسمت
internode
قسمت
segment
قسمت
plank
قسمت
sections
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
section
قسمت
division
قسمت
departments
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
caboodle
قسمت
ratios
قسمت
ratio
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
compartmental
قسمت قسمت
party
قسمت
part
قسمت
canto
قسمت
cantos
قسمت
grist
قسمت
rashers
قسمت
sect
قسمت
feck
قسمت
compartment
قسمت
dole
قسمت
partitions
قسمت
component
قسمت
components
قسمت
Corp
قسمت
data division
قسمت
compartments
قسمت
detachments
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
detachment
قسمت
agency
قسمت
partition
قسمت
sects
قسمت
agencies
قسمت
rasher
قسمت
departments
قسمت شعبه
beginnings
قسمت اول
straighter
قسمت مستقیم
straightest
قسمت مستقیم
sappers
قسمت حفاری
straight
قسمت مستقیم
personnel section
قسمت پرسنلی
tag end
اخرین قسمت
tail end
قسمت انتهایی
mass
قسمت عمده
department
قسمت شعبه
beginning
قسمت اول
department
قسمت هیئت
rear party
قسمت عقبه
sappers
قسمت مهندسی
flat
قسمت پهن
flattest
قسمت پهن
pouf
قسمت پف کردن
quaternion
قسمت چهارگانه
prelude
قسمت مقدماتی
sects
قسمت کردن
quadrant
یک قسمت از چهاربخش
purchasing office
قسمت خرید
sapper
قسمت حفاری
sapper
قسمت مهندسی
bulk
قسمت عمده
masses
قسمت عمده
massing
قسمت عمده
foreparts
قسمت جلو
bulk
قسمت بزرگ
forepart
قسمت جلو
preludes
قسمت مقدماتی
departments
قسمت هیئت
sect
قسمت کردن
broad
قسمت پهن
initialling
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
overflow section
قسمت سر ریز سد
sales department
قسمت فروش
sale department
قسمت فروش
initialing
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
running part
قسمت رونده
initial
اولین قسمت
activities
قسمت یکان
activity
قسمت یکان
patrol
قسمت گشتی
seen
قسمت سوم see
initials
اولین قسمت
service department
قسمت خدمات
patrols
قسمت گشتی
broadest
قسمت پهن
proportion
سهم قسمت
proportions
سهم قسمت
parcel
قسمت گره
leg
بخش قسمت
signal corps
قسمت مخابرات
parcels
قسمت گره
patrolling
قسمت گشتی
patrolled
قسمت گشتی
broader
قسمت پهن
purchasing department
قسمت خرید
foot
قسمت پایینی
subsection
قسمت فرعی
northward
قسمت شمالی
millesimal
یک هزارمین قسمت
middle part
قسمت میانی
men's apartments
قسمت مردانه
subactivity
قسمت جزء
palmation
قسمت پنجهای
where
درکدام قسمت
midst
قسمت وسط
medical service
قسمت بهداری
submultiple
خارج قسمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com