Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English
Persian
bow
قسمت جلوی قایق
bowed
قسمت جلوی قایق
bowing
قسمت جلوی قایق
bows
قسمت جلوی قایق
Search result with all words
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
Other Matches
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
fore
جلوی قایق
afterleech
بادبان جلوی قایق
foresheets
فضای جلوی قایق
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
beams
عریضترین قسمت قایق
amidship
قسمت میانی قایق
beam
عریضترین قسمت قایق
heel
قسمت عقبی بدنه قایق
underbody
قسمت بدنه قایق در زیر اب
heels
قسمت عقبی بدنه قایق
sternman
پاروزن قسمت عقب قایق باریک
skeg
قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
topsides
قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
skag
قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
quarter
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
heel
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
former
جلوی
frontward
جلوی
feont
جلوی
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
fore
جلوی درجلو
in the way
جلوی راه
sincipital
واقع در جلوی سر
prior
پیشین جلوی
before my very eyes
جلوی چشمهایم
forward
جلوی گستاخ
forwarded
جلوی گستاخ
at the fore
در جلوی کشتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
cambers
انحنای جلوی اسکی
camber
انحنای جلوی اسکی
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
prowords
کلمات جلوی جملات
anticum
جرز جلوی معبد
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
decks
سکوی جلوی تانک
decked
سکوی جلوی تانک
deck
سکوی جلوی تانک
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward echelon
رده جلوی نبرد
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
forward area
منطقه جلوی رزم
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
head sail
بادبان جلوی دکل
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
to let rip
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
barged
قایق
lighter
قایق
ferry boat
قایق
barge
قایق
barges
قایق
bilge
کف قایق
outboard
قایق
boat
قایق
boatdeck
پل قایق
lighters
قایق
boats
قایق
caique
قایق
ark
قایق
boat tail
دم قایق
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
gripe
تسمه قایق
boathouse
قایق خانه
boatchock
زین قایق
aft
عقب قایق
single
قایق یک نفره
grappling irons
لنگر قایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com