English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English Persian
ashi noko قسمت داخلی کف پا
Search result with all words
inside قسمت داخلی
insides قسمت داخلی
bellies قسمت داخلی کمان نزدیک زه
belly قسمت داخلی کمان نزدیک زه
an palmok قسمت داخلی ساعد
bloop ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
interior قسمت داخلی [متن فرش]
Other Matches
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttles عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
in داخلی
anie داخلی
ben داخلی
indoor داخلی
internal داخلی
insides داخلی
intramural داخلی
inside داخلی
municipal داخلی
internal door در داخلی
territorial داخلی
inner داخلی
interiors داخلی
interior داخلی
innate داخلی
endogenous داخلی
in- داخلی
domestic داخلی
esoteric داخلی
internal medicine طب داخلی
internal furnace کوره داخلی
internal heating گرمایش داخلی
internal impedance امپدانس داخلی
internal impedance مقاومت داخلی
internal discharge تخلیه داخلی
internal insulation ایزولاسیون داخلی
civil disturbances اغتشاشات داخلی
internal modem مدم داخلی
internal clock ساعت داخلی
internal memory حافظه داخلی
internal combustion احتراق داخلی
internal defense دفاع داخلی
internal commerce تجارت داخلی
internal loss تلف داخلی
internal friction اصطکاک داخلی
internal electrode الکترود داخلی
internal efficiency راندمان داخلی
internal ear گوش داخلی
internal consumption مصرف داخلی
stability ثبات داخلی
internal diseconomies زیانهای داخلی
internal development توسعه داخلی
internal crack ترک داخلی
internal current جریان داخلی
internal damping میرایی داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
internal conductor سیم داخلی
internal force نیروی داخلی
internal erosion فرسایش داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
internal energy انرژی داخلی
internal electrolysis الکترولیز داخلی
internal connection اتصال داخلی
inward داخلی باطنی
internal development رشد داخلی
internal circuit حلقه داخلی
interior span دهانه داخلی
domestic emergencies موادضروری داخلی
domestic emergencies بحرانهای داخلی
domestic products محصولات داخلی
inboard aileron شهپر داخلی
indoor antenna انتن داخلی
inferior planets سیارههای داخلی
inland duty گمرک داخلی
domestic economy اقتصاد داخلی
inland rules قوانین داخلی
domestic dualism دوگانگی داخلی
inland waterway ابراه داخلی
domestic disturbances اختلافات داخلی
inner bottom جدار داخلی
imside dimension اندازه داخلی
home trade تجارت داخلی
endosmosis حلول داخلی
endoparasite انگل داخلی
endogenous variable متغیر داخلی
ductless gland غددمترشح داخلی
domestic trade بازرگانی داخلی
domestic market بازار داخلی
home consumption مصرف داخلی
home currency پول داخلی
home made ساخت داخلی
domestic industry صنعت داخلی
home market بازار داخلی
home product محصولات داخلی
home rule حکومت داخلی
inner liner روکش داخلی
inner loop حلقه داخلی
inner planets سیارات داخلی
interior wall دیوار داخلی
intermediate structure ساختمان داخلی
internal angle زاویه ی داخلی
internal armature ارمیچر داخلی
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
internal boffles تیغههای داخلی
internal brake ترمز داخلی
internal bus گذرگاه داخلی
internal bus مسیر داخلی
internal circuit مدار داخلی
inside hinge لولای داخلی
insides تو اعضای داخلی
interior guard نگهبان داخلی
interior ballistics بالیستیک داخلی
interior architecture معماری داخلی
inner product ضرب داخلی
inner zone منطقه داخلی
inside caliper کولیس داخلی
inside diameter قطر داخلی
inside draft شیب داخلی
inside micrometer میکرومتر داخلی
inside thread مارپیچ داخلی
inside wing بال داخلی
intercommunication ارتباط داخلی
interconnection اتصالی داخلی
interference drag پسای داخلی
domestic disturbances اغتشاشات داخلی
interior affairs امور داخلی
inside تو اعضای داخلی
internal structure ساختار داخلی
municipal law حقوق داخلی
rules of procedure نظامنامه داخلی
indoor درونی داخلی
territorial sea دریای داخلی
innards قسمتهای داخلی
in-fighting جنگ داخلی
inferior conjunction مقارنه داخلی
incoming message cassette نوارپیغام داخلی
civil داخلی حقوقی
municipal court دادگاه داخلی
marketing audit کنترل داخلی
local subscriber مشترک داخلی
internal supercharger سوپرشارژر داخلی
internal trade بازرگانی داخلی
internal trade تجارت داخلی
internal transactions معاملات داخلی
internal voltage ولتاژ داخلی
internal window sill کف پنجره داخلی
internality داخلی بودن
interphone مخابرات داخلی
inward light نور داخلی
local currency پول داخلی
intercoms ارتباط داخلی
intrados قوس داخلی
internal revenue درامد داخلی
Inland Revenue درامد داخلی
bulkheads جدار داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com