English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
Other Matches
back nine نیمه دوم پیست 81 قسمت
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
straighter قسمت مستقیم
straightest قسمت مستقیم
straight قسمت مستقیم
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
circuit پیست اتومبیلرانی
forerunners پیست بازکن
coursed پیست مسابقه
course پیست مسابقه
infield پیست مسابقه
piste پیست اسکی
circuit پیست اسبدوانی
circuits پیست اتومبیلرانی
circuits پیست اسبدوانی
motordrome پیست مسابقه
bobrum پیست لوژسواری
motordrome پیست یا مسیر
field of play پیست شمشیربازی
forerunner پیست بازکن
courses پیست مسابقه
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
velodrome پیست دوچرخه سواری
auto drome پیست اتومبیل رانی
turf پیست چمن اسبدوانی
aprons کناره داخلی پیست
apron کناره داخلی پیست
speedway پیست بیضی اتومبیلرانی
strip سطح پیست شمشیربازی
apres ski تفریحات بعد از اسکی در پیست
snow farming اماده کردن پیست اسکی
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
under در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
clubhouse turn انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
toboggan وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
toboggans وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
tartan ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
under- در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
ski patrol گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
parade lap رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
prolix دراز
oblongs دراز
to piece out دراز
oblong دراز
macro دراز
long دراز
dolichomorphic دراز تن
longed دراز
longest دراز
lengthy دراز
longer دراز
verbose دراز
to be prolonged دراز
to eke out دراز
longs دراز
toom دراز
longheaded دراز سر
longish دراز
long headed سر دراز
long- دراز
linear دراز
oblongated دراز
lengthwise دراز
proboscis پوزه دراز
long-life عمر دراز
long life عمر دراز
lengthening دراز کردن
lengthened دراز شدن
lengthened دراز کردن
far fetched دور و دراز
narrower دراز وباریک
far-fetched دور و دراز
pintail اردک دم دراز
proboscises پوزه دراز
lengthening دراز شدن
in the long run در دراز مدت
codlin یکجورسیب دراز
codling یکجورسیب دراز
verbalization دراز گویی
couchant دراز کشیده
long-drawn-out دور و دراز
long-time دراز مدت
lengthens دراز شدن
long winded دراز نفس
long-winded دراز نفس
lengthens دراز کردن
oblong دراز پهنا
streek دراز کردن
lengthen دراز شدن
sniped نوک دراز
to stretch out دراز کردن
weedy دراز و باریک
lanky دراز وباریک
snipe نوک دراز
drag on <idiom> دراز کردن
stretch دراز کردن
elongation دراز شدگی
stretched دراز کردن
stretches دراز کردن
at full length دراز کشیده
gangling طولانی و دراز
lengthen دراز کردن
longevity دراز عمری
narrowest دراز وباریک
snipes نوک دراز
blue moon زمان دراز
elongating دراز شدن
elongating دراز کردن
elongates دراز شدن
prolixity دراز نویسی
prolongate دراز کردن
protract دراز کردن
elongates دراز کردن
elongate دراز شدن
elongate دراز کردن
sniping نوک دراز
narrow دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
oblongs دراز پهنا
wader مرغ دراز پا
oblonated دراز :درازنا
longer-term دراز مدت
inductile دراز نشو
long-term دراز مدت
long term دراز مدت
ileum روده دراز
string چسبناک دراز
long shunt شنت دراز
long term <adj.> دراز مدت
long wind دراز نفسی
lanternjaws چانه دراز
longhead کله دراز
lantern jawed چانه دراز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com