English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
women's army corps قسمت زنان ارتش
Other Matches
women's army corps ارتش زنان
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service درخدمت ارتش در ارتش
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
feminine زنان
womenfolk زنان
applaudingly کف زنان
womankind زنان
fair sex زنان
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
the female sex زنان ودختران
boastingly لاف زنان
greensickness کم خونی زنان
gaspingly نفس زنان
flutteringly پروبال زنان
uneven parallel bars پارالل زنان
demimonde زنان هرزه
asymetrical bars پارالل زنان
evadingly طفره زنان
womanish مربوط به زن یا زنان
womankind گروه زنان
women's dres جامه زنان
plume پر کلاه زنان تل
boxers مشت زنان
menstruation قاعدگی در زنان
when will women have the vote? زنان کی حق رای
feminity طبقه زنان
vauntingly لاف زنان
catamenia قاعدگی زنان
pantingly نفس زنان
reelingly چرخ زنان
beauties زنان زیبا
mutch زنان وکودکان
menses قاعدگی زنان
petticoats rule تسلط زنان
womenfolk جماعت زنان
womanly در خور زنان
period قاعده زنان
periods قاعده زنان
feminicide قتل زنان
gynocracy حکومت زنان
gyringly چرخ زنان
gynecology پزشکی زنان
beauty زنان زیبا
hirsutism نابجارویی مو در زنان
gynecocracy حکومت زنان
wifely درخور زنان
gynaecocracy حکومت زنان
plumes پر کلاه زنان تل
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
feminists طرفدار حقوق زنان
chlorosis سبزرنگی زنان کم خون
columbia round تیراندازی مخصوص زنان
heats تحریک جنسی زنان
heat تحریک جنسی زنان
lothario گمراه کننده زنان
demimonde جهان زنان هرجایی
music stool کرسی پیانو زنان
catamenia عادت ماهیانه زنان
sapphism همجنس خواهی زنان
women labor force نیروی کار زنان
feminist طرفدار حقوق زنان
menstruation قاعدگی زنان طمث
to catch napping چرت زنان گرفتن
premenstrual قبل از قاعدگی زنان
feminism برابری طلبی زنان
female participation rate نرخ مشارکت زنان
ladykillers مرد محبوب زنان
phlegmasia alba dolens ورم سفیدران زنان
ladykiller مرد محبوب زنان
gynecologist متخصص بیماریهای زنان
fluor قاعدگی زنان سیال
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
suffragette زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
leucorrhoea سوزنک مزمن غیرمسری زنان
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
evadingly گریز زنان بابهانه یاحیله
housecoats لباسی که زنان درخانه می پوشند
housecoat لباسی که زنان درخانه می پوشند
diva سردسته زنان خواننده اپرا
plead for the widow در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
gynaecophysiology علم ووفایف جهازتناسلی زنان
suffragettes زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
a comparison of men's salaries with those of women مقایسه حقوق مردان با زنان
greensick مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chatelaine زنجیرکمربند که زنان کلیدوساعت ومدادومانندانهابدان می اویزند
women students زنان دانش اموز محصلین اناث
wimple روسری زنان قرون وسطی چرخ
whites سوزنک مزمن غیر مسری زنان
phlegmasia dolens ران زنان ژماس سیاهرگهای نفاسی
height of the volleyball net 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
accoucheur پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
hysteria غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
hairdo ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
hairdos ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
gallant متعارف وخوش زبان درپیش زنان
abbesses رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
YWCAs مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
abbess رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
YWCA مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
lady paramount بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
modiste کسی که کلاه وجامه زنان رامیفروشد
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
army ارتش
armies ارتش
field army ارتش
sanitary napkins دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkin دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
hereford round مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
regular army ارتش دائمی
standing ارتش ثابت
general staff ستاد ارتش
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش منظم
regulars ارتش کادر
regular ارتش کادر
servicemen عضو ارتش
serviceman عضو ارتش
constables افسر ارتش
regular army ارتش منظم
constable افسر ارتش
state guard ارتش ایالتی
pentagons ارتش امریکا
active army ارتش کادر
military campaign لشکرکشی [ارتش]
field army ارتش صحرایی
field army ارتش رزمی
major سرگرد ارتش
majored سرگرد ارتش
majoring سرگرد ارتش
army group گروه ارتش
active duty ارتش کادر
army corps سپاههای ارتش
army artillery توپخانه ارتش
irregulars ارتش نامنظم
the red army ارتش سرخ
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
army stores فروشگاه ارتش
combined arms army ارتش مرکب
general issue ملزومات ارتش
militarism ارتش سالاری
the a of the army پیشرفت ارتش
military جنگی ارتش
pentagon ارتش امریکا
the losses of the army تلفات ارتش
the rank and file توده ارتش
army commander فرمانده ارتش
triathlon مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
purdah برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
bluestocking منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
army troops یکانهای رده ارتش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com