Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
tertiary
قسمت سوم دوران سوم
Other Matches
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
gyration
دوران
gyrations
دوران
era
دوران
cycle
دوران
rotation
دوران
eras
دوران
periods
دوران
swimming
دوران
circulation
دوران
vertigo
دوران
cycled
دوران
cycles
دوران
period
دوران
circulations
دوران
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
revolution
چرخش دوران
rotation about a line
دوران دور یک خط
fulcrum
نقطه دوران
rotated
دوران کردن
wartime
دوران جنگ
plane of rotation
سطح دوران
lives
دوران زندگی
axis of rotation
محور دوران
revolutions
چرخش دوران
off season
در دوران کم کاری
off season
در دوران کسادی
lucid interval
دوران افاقه
space age
دوران کیهان
life
دوران زندگی
paleozoic
دوران اول
circulations
دوران خون
sense of rotation
جهت دوران
circulation
دوران خون
stound
دوران درد
distance between centers
طول دوران
rotates
دوران کردن
wifehood
دوران زوجیت
climacteric
دوران یائسگی زن
revolution
دوران شورش
qyaternary
دوران چهارم
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
peacetime
دوران صلح
races
دوران مسیر
raced
دوران مسیر
race
دوران مسیر
rotation
چرخش دوران
revolutions
دوران شورش
dizzy
دچار دوران سر
angle of rotation
زاویه دوران
rotate
دوران کردن
aftertime
دوران پیری
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist
امراض دوران پیری
seasons
دوران چاشنی زدن
seasoned
دوران چاشنی زدن
season
دوران چاشنی زدن
iceman
یخی بستر دوران یخ
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
rotational
دوران گردش بدور
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
rotation
دوران گردش بدور
geocentric
دوران زمین مرکزی
revolutions
دور دوران کامل
revolution
دور دوران کامل
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
golden ages
دوران رونق و رفاه
jumped-up
تازه به دوران رسیده
circulatory
مربوط یه دوران خون
off season
وابسته به این دوران
azoic
دوران ماقبل تاریخ
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
golden age
دوران رونق و رفاه
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
yaw
دوران هواپیما حول محورقائم
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
yawed
دوران هواپیما حول محورقائم
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
gyrating
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
چرخ زدن دوران داشتن
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
protectorate
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates
دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
Victoriana
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Early Christian architecture
سبک معماری دوران مسیحیت
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
whirligig of something
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
twist
دوران حول محور افقی پیچش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
rolls
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
roll
دوران حول محور طولی غلطش
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
Pre-Raphaelites
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
hallstatt
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
Pre-Raphaelite
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
Edwardian
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
Edwardian
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
golden age
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
mastodon
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
rhythm method
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden ages
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
inertia welding
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
disturbing moment
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
autumns
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
autumn
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
rotor incidence
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
pitch speed
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com