English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
department قسمت شعبه
departments قسمت شعبه
Other Matches
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
branch شعبه
branch office شعبه
substation شعبه
succursal شعبه
end office شعبه جز
embranchment شعبه
members شعبه
sections شعبه
line شعبه
chapter شعبه
lines شعبه
member شعبه
branches شعبه
offshoots شعبه
prongs شعبه
offshoot شعبه
filial شعبه
chapters شعبه
section شعبه
prong شعبه
apparatus شعبه
branch of a company شعبه شرکت
branches شعبه رشته
apparatus شعبه حزب
annex شعبه فرعی
branch office دفتر شعبه
lodged شعبه فراماسون ها
members شعبه بخش
lodge شعبه فراماسون ها
winging شاخه شعبه
agency of communications شعبه ارتباطات
lodges شعبه فراماسون ها
annexes شعبه فرعی
branch شعبه زدن
branch شعبه رشته
headquarters شعبه اصلی
member شعبه بخش
dichotomy انشعاب به دو شعبه
dichotomies انشعاب به دو شعبه
agencies اژانس شعبه
branches شعبه زدن
annexing شعبه فرعی
executive agent شعبه اجرایی
agency اژانس شعبه
executing agency شعبه اجرایی
major activity شعبه اصلی
operating agency شعبه عامل
subclass شعبه فرعی
frith شعبه رود
wing شاخه شعبه
dichotomization دو شعبه کردن
departmentalize چند شعبه کردن
subhome office شعبه اصلی یک اداره
arm شعبه جنگ افزار
subhome office شعبه دفتر اصلی
distributary انشعابی شعبه رود
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
troche قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
coordinated procurement assigness شعبه مسئول خرید کلی اماد
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
extension طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extensions طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
criminal investigation شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
headquarters شعبه مرکزی اداره مرکزی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
pieces قسمت
arm قسمت
piece قسمت
installments قسمت
instalment قسمت
section قسمت
plank قسمت
instalments قسمت
sections قسمت
ratios قسمت
it fell to my lot to go قسمت
internode قسمت
in sections قسمت قسمت
in part در یک قسمت
head stall قسمت سر
feck قسمت
compartmental قسمت قسمت
caboodle قسمت
party قسمت
kismet قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
snick قسمت
divisions قسمت
segment قسمت
sects قسمت
sect قسمت
underfoot قسمت کف پا
dole قسمت
Corp قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
data division قسمت
division قسمت
departments قسمت
department قسمت
segments قسمت
ratio قسمت
percentages قسمت
portion قسمت
portions قسمت
rashers قسمت
batch قسمت
rasher قسمت
percentage قسمت
components قسمت
canto قسمت
unit قسمت
units قسمت
cantos قسمت
batches قسمت
partitions قسمت
grist قسمت
part قسمت
agencies قسمت
detachment قسمت
agency قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
partition قسمت
component قسمت
detachments قسمت
head piece قسمت بالا
installation property اموال قسمت
component عضو قسمت
titbit قسمت لذیذغذا
radical قسمت اصلی
titbits قسمت لذیذغذا
broadest قسمت پهن
installation type نوع قسمت
chapter قسمت باب
radicals قسمت اصلی
headquarters detachment قسمت قرارگاه
hauling part قسمت متحرک
hauling part قسمت کشنده
where درکدام قسمت
portions سرنوشت قسمت
portion سرنوشت قسمت
chapters قسمت باب
headquarters detachment قسمت ارکان
hilted قسمت عقبی
hypoderm قسمت زیرجلد
installation property دارایی قسمت
intelligence service قسمت اطلاعات
intercommand بین قسمت
legs بخش قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com