Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English
Persian
fat
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
fats
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
fatter
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
fattest
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
Other Matches
putting green
قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting greens
قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
broader
عریض
broadest
عریض
widest
عریض
wider
عریض
wide
عریض
broad
عریض
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
extensive
پهن عریض
widen
عریض کردن
widens
عریض کردن
lay by
آبراه عریض
widened
عریض کردن
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
autobahn
اتوبان جاده عریض
lay by
ذخیره کردن ابراه عریض
colonial siding
[روکش کوبی با تخته عریض]
genoa
بادبان عریض برای مسابقه
lay-by
ذخیره کردن ابراه عریض
lay-bys
ذخیره کردن ابراه عریض
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
wide-angle
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide angle
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
دریچه سوراخ سوراخ
grids
دریچه سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
قالب سوراخ سوراخ
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
widened
پهن کردن عریض کردن گستردن گشادن
widens
پهن کردن عریض کردن گستردن گشادن
widen
پهن کردن عریض کردن گستردن گشادن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
overture
سوراخ
waterholes
سوراخ
foramen
سوراخ
foraminated
سوراخ سوراخ
foraminiferous
سوراخ سوراخ
mure
سوراخ
abroach
سوراخ
tapping
سوراخ
broached
سوراخ کن
tapped
سوراخ
taphole
سوراخ
punctulate
سوراخ سوراخ
loops
سوراخ
outage
سوراخ
overtures
سوراخ
broach
سوراخ کن
looped
سوراخ
finger hole
سوراخ
pumiceous
سوراخ سوراخ
pitting
سوراخ سوراخ
pinking
سوراخ
outages
سوراخ
tap
سوراخ
waterhole
سوراخ
slot
سوراخ
holing
سوراخ
imperforate
بی سوراخ
hole
سوراخ
holed
سوراخ
holes
سوراخ
orifices
سوراخ
loop
سوراخ
pecker
سوراخ کن
boring
سوراخ
leaks
سوراخ
punch
سوراخ کن
leaked
سوراخ
leak
سوراخ
punched
سوراخ کن
orifice
سوراخ
punches
سوراخ کن
broaches
سوراخ کن
thirl
سوراخ
eyelet
سوراخ
slots
سوراخ
eyelets
سوراخ
slotting
سوراخ
broaching
سوراخ کن
columbarium
سوراخ
punctured
سوراخ
punctures
سوراخ
puncturing
سوراخ
edge perforated
لب سوراخ
spy hole
سوراخ
opening
سوراخ
perforator
سوراخ کن
openings
سوراخ
alveolar
سوراخ سوراخ
pertusion
سوراخ
puncture
سوراخ
drill hole
سوراخ
cribriform
سوراخ سوراخ
mesh
سوراخ
meshing
سوراخ
broacher
سوراخ کن
meshes
سوراخ
peep hole
سوراخ
perforation
سوراخ
awl
سوراخ کن
piercer
سوراخ کن
boreholes
سوراخ
borehole
سوراخ
lace
پر از سوراخ
laces
پر از سوراخ
fenestra
سوراخ
pigenhole
سوراخ
depth of borehole
عمق سوراخ
puncher
سوراخ کننده
spiracle
سوراخ تنفس
pores
ریزه سوراخ
bore
سوراخ کردن
spile
سوراخ گیری
imperforable
سوراخ نشدنی
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کندن در
depth of hole
عمق سوراخ
punched hole
سوراخ منگنه
to break open
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
diameter of bore
قطر سوراخ
to drill through
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
impierceable
سوراخ نشدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com