English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
English Persian
finance قسمت مالی یا دارایی
financed قسمت مالی یا دارایی
finances قسمت مالی یا دارایی
financing قسمت مالی یا دارایی
Other Matches
installation property دارایی قسمت
installation property book دفتر دارایی قسمت یا یکان
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
financial statement صورت مالی گزارش مالی
financed رسته دارایی دارایی
finances رسته دارایی دارایی
financing رسته دارایی دارایی
finance رسته دارایی دارایی
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
fortune دارایی
purses دارایی
pursed دارایی
purse دارایی
estate دارایی
pursing دارایی
wealth دارایی
possession دارایی
holding دارایی
property دارایی
means دارایی
estates دارایی
asset دارایی
finances دارایی
financing دارایی
financed دارایی
finance دارایی
portfolio دارایی
portfolios دارایی
fortunes دارایی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
fortunes دارایی ثروت
fortune دارایی ثروت
personal state دارایی منقول
personalty دارایی شخصی
private property دارایی شخصی
property tax مالیات دارایی
capital goods دارایی ثابت
personal chattels دارایی منقول
money bag دارایی دولت
equity دارایی شرکاء
current assets دارایی جاری
circulating asset دارایی جاری
hereditament دارایی غیرمنقول
intendant پیشکار دارایی
liabilities and assets بدهی و دارایی
thing اسباب دارایی
hab داشتن دارایی
ministry of f. وزارت دارایی
finance ministry وزارت دارایی
finance office اداره دارایی
finance officer افسر دارایی
assets مایملک دارایی
financial agency اداره دارایی
circulating asset دارایی در گردش
cham cell or of the e. وزیر دارایی
current asset دارایی جاری
possession دارایی متصرفات
the furniture of ones pocket دارایی جیب
weals ثروت دارایی
weal ثروت دارایی
equities دارایی شرکاء
to take an inventory of صورت دارایی
inventory دفتر دارایی
assets and equities دارایی ودیون
temporality دارایی دینوی
Chancellors of the Exchequer وزیر دارایی
Chancellor of the Exchequer وزیر دارایی
to come into a property دارایی را بدست اوردن
dedicated assets دارایی وقف شده
disinvestment خرج دارایی بی چیزی
jointure دارایی مشترک زن و شوهر
inventory صورت دارایی موجودی
draw up inventory تنظیم صورت دارایی
paraphernal وابسته به دارایی شخصی زن
real account حساب دارایی غیرمنقول
property book دفتر دارایی یکان
private property دارایی شخصی بلامعارض
capital account حساب دارایی وسرمایه
real property دارایی غیر منقول
personal property دارایی شخصی منقول
hereditaments دارایی غیر منقول
hotch سرجمع کردن دارایی
belonging متعلقات واموال دارایی
personal chattels دارایی شخصی منقول
immovable دارایی غیر منقول
holding دراختیار داشتن دارایی
church warden متصدی دارایی کلیسا
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
assets ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
heir in tail وارث دارایی حبس شده
to sell up a debtor دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
impropriator تفریط کننده دارایی کلیسا
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
realty دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
realty دارایی غیر منقول ملک
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
contents of a vessel دارایی یامحتویات فرف مظروف
chattel مال منقول دارایی شخصی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
inventorial مربوط به دفتر دارایی فهرستی
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
finances علم دارایی تهیه پول کردن
financed علم دارایی تهیه پول کردن
capitalization unit هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
all that property تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
financing علم دارایی تهیه پول کردن
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
adventitious property دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
jus mariti حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
i parted from تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
parts per million قسمت در میلیون قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
insured کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
impropriation دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
to make a f. دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
capital assets دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
chancery مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
dowager بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
parapherna بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
pecuniary مالی
financial مالی
monetary مالی
financing مالی
finance مالی
finances مالی
accounting classification کد مالی
fiscal مالی
financed مالی
asset جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
crediting اعتبار مالی
Mali کشور مالی
subsidies کمکهای مالی
sparge گل مالی کردن
unction روغن مالی
subsidization کمک مالی
snow job ماست مالی
self support استقلال مالی
financially از نظر مالی
roughcast گل مالی شده
financier متخصص مالی
capital commitment تعهدات مالی
spiel شیره مالی
financiers متخصص مالی
slobbery لجن مالی
waxing موم مالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com