Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
retraining command
قسمت ندامتگاه
Other Matches
custodial guard
گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
penitentiary
ندامتگاه
penitentiaries
ندامتگاه
retraining
نگهداشتن در ندامتگاه
disciplinary barracks
ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sections
قسمت
section
قسمت
arm
قسمت
sects
قسمت
portion
قسمت
portions
قسمت
unit
قسمت
units
قسمت
percentage
قسمت
percentages
قسمت
snick
قسمت
head stall
قسمت سر
segments
قسمت
batch
قسمت
batches
قسمت
piece
قسمت
caboodle
قسمت
divisions
قسمت
segment
قسمت
ratio
قسمت
Corp
قسمت
ratios
قسمت
compartment
قسمت
compartments
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
underfoot
قسمت کف پا
division
قسمت
pieces
قسمت
installments
قسمت
instalment
قسمت
instalments
قسمت
kismet
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
internode
قسمت
in sections
قسمت قسمت
in part
در یک قسمت
plank
قسمت
feck
قسمت
department
قسمت
sect
قسمت
departments
قسمت
data division
قسمت
grist
قسمت
rasher
قسمت
canto
قسمت
cantos
قسمت
rashers
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
agencies
قسمت
part
قسمت
components
قسمت
dole
قسمت
agency
قسمت
component
قسمت
partition
قسمت
partitions
قسمت
detachment
قسمت
detachments
قسمت
party
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
broad
قسمت پهن
crypto service
قسمت رمز
broader
قسمت پهن
broadest
قسمت پهن
initialled
اولین قسمت
proportion
سهم قسمت
detail part
قسمت مفصل
division officer
افسر قسمت
radical
قسمت اصلی
partitions
قسمت کردن
legs
بخش قسمت
initials
اولین قسمت
initialling
اولین قسمت
installation type
نوع قسمت
control section
قسمت کنترل
concertina fold
یک قسمت به یک جهت
initialing
اولین قسمت
initial
اولین قسمت
partition
قسمت کردن
leg
بخش قسمت
detail group
قسمت بیگاری
part and parcel
<idiom>
قسمت مهمولازم
divisional officer
افسر قسمت
headquarters detachment
قسمت قرارگاه
headquarters detachment
قسمت ارکان
flattest
قسمت پهن
flat
قسمت پهن
hilted
قسمت عقبی
straightest
قسمت مستقیم
straighter
قسمت مستقیم
straight
قسمت مستقیم
hypoderm
قسمت زیرجلد
installation property
دارایی قسمت
massing
قسمت عمده
masses
قسمت عمده
mass
قسمت عمده
head piece
قسمت بالا
engineer division
قسمت مهندسی
radicals
قسمت اصلی
forehands
قسمت ممتاز
forehand
قسمت ممتاز
exosphere
قسمت خارجی جو
component
عضو قسمت
components
عضو قسمت
share
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
midst
قسمت وسط
hauling part
قسمت کشنده
hauling part
قسمت متحرک
installation property
اموال قسمت
proportions
سهم قسمت
foot
قسمت پایینی
sappers
قسمت مهندسی
sappers
قسمت حفاری
sapper
قسمت مهندسی
sapper
قسمت حفاری
departments
قسمت شعبه
departments
قسمت هیئت
sects
قسمت کردن
sect
قسمت کردن
slice
سهم قسمت
slices
سهم قسمت
foreparts
قسمت جلو
forepart
قسمت جلو
department
قسمت هیئت
prelude
قسمت مقدماتی
preludes
قسمت مقدماتی
patrol
قسمت گشتی
patrolled
قسمت گشتی
subsections
قسمت فرعی
subsection
قسمت فرعی
patrolling
قسمت گشتی
patrols
قسمت گشتی
northward
قسمت شمالی
activities
قسمت یکان
activity
قسمت یکان
detachment
قسمت زیرامر
detachments
قسمت زیرامر
department
قسمت شعبه
organisations
یکان قسمت
organization
یکان قسمت
installation
قسمت نظامی
installations
قسمت نظامی
interest
سهم
[قسمت]
aircraft section
قسمت هواپیمایی
artillery corps
قسمت توپخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com