Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
tippet
قسمت کوتاه نخ نازک درانتهای نزدیک به قلاب
Other Matches
gates
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
short sight
نزدیک بینی کوتاه نظری
under arm net shot
ضربه کوتاه از نزدیک تور
belly
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
bellies
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
mohair
کرک
[نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
fairway
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
cards
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
fairways
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
end door
درانتهای
eyebolt
پیچی که درانتهای ان سوراخ وجوددارد
acrogamy
جایگیری تخم درانتهای کیسهء جنینی
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
widow
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
widows
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
connector
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
bookend
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
crane hook
قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
touchier
دل نازک
slim
نازک
thinnest
نازک
touchiest
دل نازک
ethereal
نازک
thinned
نازک
slimming
نازک
slimmed
نازک
thinners
نازک
slimmest
نازک
thins
نازک
tendering
نازک
attenute
نازک
tinnily
نازک
fine
نازک
fined
نازک
finest
نازک
fragile
نازک
soft-hearted
نازک دل
tender
نازک
tendered
نازک
soft hearted
نازک دل
tenderhearted
<adj.>
دل نازک
tenderest
نازک
perone
نازک نی
tenuous
نازک
papyraceous
نازک
frail
نازک
thin
نازک
feather edged
لب نازک
tenderhearted
دل نازک
gossamer
نازک
svelt
نازک
eggshell
نازک
eggshells
نازک
egg shell
نازک
slims
نازک
frailest
نازک
touchy
دل نازک
softhearted
نازک دل
tender hearted
نازک دل
young ice
یخ نازک
tender hearted
دل نازک
frailer
نازک
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
thinly
به طور نازک
patsy
نازک نارنجی
racking
طناب نازک
joinery
نازک کاری
verglas
قشر نازک یخ
thinner
نازک کننده
pellicle
پوسته نازک
shim
بوش نازک
attenuate
نازک کردن
radicle
فرعی نازک
hairline rule
خط بسیار نازک
picksome
نازک نارنجی
attenuating
نازک کردن
cardboard
مقوای نازک
delicate
نازک بین
attenuates
نازک کردن
gold leaf
زرورق نازک
softest
مهربان نازک
attenuated
نازک کردن
softer
مهربان نازک
finishing
نازک کاری
pellicle
غشاء نازک
rice paper
کاغذ نازک
lambkino
بچه نازک
tanyphonia
نازک صدایی
film
پرده نازک
filmed
پرده نازک
fine draw
نازک کردن
finespun
نازک رشته
scale board
تخته نازک
slats
تخته نازک
thin
نازک کردن
thin
نازک شدن
thinned
نازک کردن
thinned
نازک شدن
thinners
نازک کردن
cords
طناب نازک
featheredge
لبه نازک
small stuff
طناب نازک
tenderhefted
دل نازک دل رحیم
tenderization
نازک سازی
extenuate
نازک کردن
spare
نحیف نازک
card board
مقوای نازک
cord
طناب نازک
thin film
غشای نازک
thin film
لایه نازک
feather edge
لبه نازک
thinners
نازک شدن
thinnest
نازک کردن
soft
مهربان نازک
folia
طبقات نازک
thin skinned
پوست نازک
spared
نحیف نازک
d. constitution
وجود نازک
d. touch
نازک کاری
thin skinned
نازک نارنجی
mull
ململ نازک
thready
نازک چسبناک
folium
طبقه نازک
thinnest
نازک شدن
fine spun
نازک ریسته
thins
نازک کردن
thins
نازک شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com