Dictiornary-Farsi | قصد ازار نداریم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 124 (7 milliseconds)

English	Persian
we intend no harm	قصد ازار نداریم


Other Matches

NO VACANCIES	جا نداریم.
no hurry	شتاب نداریم
We have no other way (alternative).	را ه دیگری نداریم
we have no more bread	دیگر نان نداریم
We bear no relationship to each other .	باهم نسبتی نداریم
there is no room fo rlazy boys	جا برای بچههای تنبل نداریم
We have nothing in common .	با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
we are now quits	اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
We are quits. We are even.	دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
There isnt much food in the house.	زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
We dont have it in stock .	این جنس موجود نیست ( نداریم )
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
We have problems of our own.	ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
harmed	ازار
troubling	ازار
troubles	ازار
trouble	ازار
trains	ازار
harms	ازار
harm	ازار
harming	ازار
disservice	ازار
inoffensive	بی ازار
vexatious	دل ازار
unoffending	بی ازار
sackless	بی ازار
izar	ازار
innoxious	بی ازار
heart rending	دل ازار
excruciation	ازار
epsilon bootis	ازار
annoyance	ازار
hurts	ازار
traded	ازار
vexation	ازار
vexations	ازار
hurtful	پر ازار
molestation	ازار
train	ازار
trained	ازار
tort	ازار
nuisances	ازار
persecution	ازار
hurting	ازار
trade	ازار
hurt	ازار
nuisance	ازار
torts	ازار
harassment	ازار
persecutors	ازار دهنده
persecutor	ازار دهنده
crackpot	دیوانه بی ازار
crackpots	دیوانه بی ازار
hindrance	اذیت ازار
troubling	ازار دادن
troubles	ازار دادن
annoyer	ازار دهنده
disserve	ازار رسانیدن
nuisance	ازار کردن
nuisances	ازار کردن
pesky	ازار رسان
worrisome	ازار دهنده
pestiferous	ازار دهنده
inquiline	انگل کم ازار
hurter	ازار دهنده
harrowing	جان ازار
get hurt	ازار دیدن
excruciate	ازار دادن
hindrances	اذیت ازار
grig	ازار رساندن
persecuting	ازار کردن
torment	ازار زحمت
obsess	ازار کردن
obsessed	ازار کردن
obsesses	ازار کردن
obsessing	ازار کردن
dun	ازار دادن
persecutes	ازار کردن
hurts	ازار رساندن
hurting	ازار رساندن
persecute	ازار کردن
persecuted	ازار کردن
tantalised	ازار دادن
trouble	ازار دادن
tormenting	ازار زحمت
torments	ازار زحمت
molest	ازار رساندن
tormented	ازار زحمت
tantalizes	ازار دادن
molested	ازار رساندن
molesting	ازار رساندن
tantalized	ازار دادن
tantalize	ازار دادن
tantalises	ازار دادن
molests	ازار رساندن
hurt	ازار رساندن
hectored	تهدید یا ازار کردن
hectors	تهدید یا ازار کردن
hectoring	تهدید یا ازار کردن
hector	تهدید یا ازار کردن
pogroms	ازار وکشتار همگانی
expilation	سرقت مقرون به ازار
sturt	ازار دادن رقابت
pogrom	ازار وکشتار همگانی
greensnake	مار سبز بی ازار
robberies	دزدی مقرون به ازار یا تهدید
gadfly	ادم مردم ازار مزاحم
unmolested	ازار رساندن معترض شدن
i am tortured with headache	سر درد مرا ازار میدهد
incommode	ازار رساندن گیج کردن
robbery	سرقت مقرون به ازار یاتهدید
robbery	دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies	سرقت مقرون به ازار یاتهدید
bug	کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugging	کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugs	کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
sadism	نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
offensive weapon	در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
badgering	اذیت کردن ازار کردن
badgers	اذیت کردن ازار کردن
badger	اذیت کردن ازار کردن
badgered	اذیت کردن ازار کردن