English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
anecdote قصهء کوتاه
anecdotes قصهء کوتاه
Other Matches
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
puny قد کوتاه
stocky کوتاه
miniatures کوتاه
miniature کوتاه
synoptic کوتاه
liliputian قد کوتاه
concise کوتاه
stockiest کوتاه
stockier کوتاه
curtal کوتاه
stunts کوتاه
short کوتاه
of short duration کوتاه
pigmy کوتاه
pigmy قد کوتاه
dumpy کوتاه
shortest کوتاه
little کوتاه
succinct کوتاه
low کوتاه
shorter کوتاه
pygmy کوتاه
pygmy قد کوتاه
bas relif کوتاه
pigmies قد کوتاه
concise <adj.> کوتاه
curt <adj.> کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
short <adj.> کوتاه
stunt کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
stunting کوتاه
pygmies قد کوتاه
pygmies کوتاه
dwarfish کوتاه
down کوتاه
scut دم کوتاه
pigmies کوتاه
shortened کوتاه کردن
briefed کوتاه مختصر
brief کوتاه مختصر
formulated کوتاه کردن
shorten کوتاه کردن
formulates کوتاه کردن
briefest کوتاه مختصر
short blast بوق کوتاه
razee کوتاه کردن
shuffle گام کوتاه
shortens کوتاه تر کردن
lie-down استراحت کوتاه
formulate کوتاه کردن
scutter دو باگامهای کوتاه
briefer کوتاه مختصر
shortens کوتاه کردن
shortened کوتاه تر کردن
abbreviating کوتاه کردن
abbreviates کوتاه کردن
hare sighted کوتاه بین
paddling پاروی کوتاه
paddles پاروی کوتاه
paddled پاروی کوتاه
paddle پاروی کوتاه
short-lived کوتاه مدت
short lived کوتاه مدت
short-range کوتاه مدت
short range کوتاه مدت
truncheons چماق کوتاه
truncheon چماق کوتاه
short return برگشت کوتاه
short run مدت کوتاه
transient فانی کوتاه
short period دوره کوتاه
abbreviate کوتاه کردن
short blast سوت کوتاه
short brittle شکننده- کوتاه
short burst رگبار کوتاه
short circuit اتصال کوتاه
catnaps چرت کوتاه
catnapping چرت کوتاه
catnapped چرت کوتاه
catnap چرت کوتاه
shuffled گام کوتاه
short drop دراپ کوتاه
short precision دقت کوتاه
shuffles گام کوتاه
shuffling گام کوتاه
transients فانی کوتاه
shorten کوتاه تر کردن
idylls قصیده کوتاه
low کوتاه دون
short-wave موج کوتاه
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
aphorisms سخن کوتاه
aphorism سخن کوتاه
lop sided کوتاه و بلند
low frequency wave موج کوتاه
mackinaw کت کوتاه و سنگین
manakin ادم کوتاه قد
bas-reliefs برجسته کوتاه
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief برجسته کوتاه
manikin ادم کوتاه قد
short haul خط سیر کوتاه
short-haul خط سیر کوتاه
morello گیلاس دم کوتاه
let us be brief کوتاه کنیم
abbreviated کوتاه شده
knurly کوتاه قد کوتوله
idylls چکامه کوتاه
idyll قصیده کوتاه
idyll چکامه کوتاه
idyl چکامه کوتاه
intrim کوتاه مدت
short wave موج کوتاه
curt کوتاه ومختصر
pygmy ادم کوتاه قد
pygmies ادم کوتاه قد
pigmies ادم کوتاه قد
idyl قصیده کوتاه
poops صدای کوتاه
poop صدای کوتاه
shortening کوتاه شدگی
jog trot یورتمه کوتاه
narrow minded کوتاه نظر
novelet داستان کوتاه
novella رمان کوتاه
truncated کوتاه کردن
truncate کوتاه کردن
short-circuits اتصال کوتاه
hide bound کوتاه فکر
curtails کوتاه کردن
curtailing کوتاه کردن
curtailed کوتاه کردن
curtail کوتاه کردن
stags کوتاه کردن
stag کوتاه کردن
lie down استراحت کوتاه
one track کوتاه فکر
short-circuit اتصال کوتاه
piaffer یورتمه کوتاه
scurrying مسابقه کوتاه
scurry مسابقه کوتاه
scurries مسابقه کوتاه
scurried مسابقه کوتاه
clipping کوتاه کردن
playlet نمایش کوتاه
truncating کوتاه کردن
formulating کوتاه کردن
cutty sark دامن کوتاه
correption کوتاه کردن
brief description شرح کوتاه
stumps خپله کوتاه قد
stumping خپله کوتاه قد
stumped خپله کوتاه قد
stump خپله کوتاه قد
corner-brace حایل کوتاه
conte داستان کوتاه
short-term کوتاه مدت
spaces زمان کوتاه
space زمان کوتاه
spud چاقوی کوتاه
spuds چاقوی کوتاه
short-list فهرست کوتاه
short-listed فهرست کوتاه
short-listing فهرست کوتاه
short-lists فهرست کوتاه
tutu دامن کوتاه
tutus دامن کوتاه
britches شلوار کوتاه
To back down . کوتاه آمدن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
bunny hop پرش کوتاه
by pass اتصال کوتاه
chopped گام کوتاه
chop گام کوتاه
in the short run در کوتاه مدت
stumpy کوتاه وپهن
canters چهارنعل کوتاه
cantering چهارنعل کوتاه
racked چهارنعل کوتاه
rack چهارنعل کوتاه
pops پاس کوتاه
popped پاس کوتاه
pop پاس کوتاه
mezzanines اشکوب کوتاه
mezzanine اشکوب کوتاه
briefly <adv.> بصورت کوتاه
compendiously <adv.> بصورت کوتاه
racks چهارنعل کوتاه
wracked چهارنعل کوتاه
cantered چهارنعل کوتاه
canter چهارنعل کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com