Dictiornary-Farsi | قضاوت سطحی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
formal logic	قضاوت سطحی


Other Matches

Judge not , that ye be not judged. <proverb>	قضاوت نکن ,تا مورد قضاوت قرار نگیرى.
surficial swellings	بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
topsoil	خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
judgements	قضاوت
verdict	قضاوت
judgement	قضاوت
judgments	قضاوت
adjudication	قضاوت
arret	قضاوت
verdicts	قضاوت
judgeship	قضاوت
judgment	قضاوت
jurisdication	قضاوت
value judgements	قضاوت ارزشی
advise	قضاوت کردن
judged	قضاوت کردن
absolute judgment	قضاوت مطلق
equanimity	قضاوت منصفانه
judge	قضاوت کردن
bench	مسند قضاوت
benches	مسند قضاوت
decrees	قضاوت تصویبنامه
decreeing	قضاوت تصویبنامه
decreed	قضاوت تصویبنامه
comparative judgement	قضاوت تطبیقی
exclusive jurisdiction	حق قضاوت کنسولی
exclusive jurisdiction	حق قضاوت استثنایی
decree	قضاوت تصویبنامه
judicable	قابل قضاوت
jurisdication	حق قضاوت قلمرو
sentence	رای قضاوت
justify	قضاوت کردن
justifying	قضاوت کردن
sentences	رای قضاوت
witting	هوش قضاوت
judging	قضاوت کردن
pass a judgement	قضاوت کردن
justifies	قضاوت کردن
judges	قضاوت کردن
jurisdiction	قضاوت کردن
sentencing	رای قضاوت
value judgement	قضاوت ارزشی
views	چشم انداز قضاوت
viewing	چشم انداز قضاوت
viewed	چشم انداز قضاوت
measurements	روش قضاوت چیزی
measurement	روش قضاوت چیزی
common sense	قضاوت صحیح حس عام
to hold the scales even	بی طرفانه قضاوت کردن
judgments	رای دادگاه قضاوت
judgements	رای دادگاه قضاوت
levelheaded	دارای قضاوت صحیح
law of comparative judgement	قانون قضاوت تطبیقی
judgement	رای دادگاه قضاوت
bet on the wrong horse <idiom>	قضاوت اشتباه درموردچیزی
forejudge	از پیش قضاوت کردن
expertize	استادانه قضاوت کردن
err	بغلط قضاوت کردن
erred	بغلط قضاوت کردن
errs	بغلط قضاوت کردن
prejudgment	قضاوت قبل از وقوع
forjudge	از پیش قضاوت کردن
uncharitable	سخت گیردر قضاوت
tribunate	مقام یامسند قضاوت
view	چشم انداز قضاوت
partial jurisdiction	حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
it is hard to say	به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
meier art judgement test	ازمون قضاوت هنری مایر
bencher	کسی که بر مسند قضاوت می نشیند
bench	کرسی قضاوت جای ویژه
benches	کرسی قضاوت جای ویژه
prejudged	بدون رسیدگی قضاوت کردن
performance	روش قضاوت کارایی سیستم
advises	قضاوت کردن پند دادن
performances	روش قضاوت کارایی سیستم
prejudges	بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging	بدون رسیدگی قضاوت کردن
advising	قضاوت کردن پند دادن
prejudge	بدون رسیدگی قضاوت کردن
judicious	دارای قوه قضاوت سلیم
prejudice	قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
prejudices	قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
One must not judge by appearances .	بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
bench	روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
be raise to the bench	بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
can't see the forest for the trees <idiom>	ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
praetorian	وابسته به قدرت قضاوت مادون کنسولی رومی
rhadamanthine	وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه
benches	روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
Doom	[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
low level	سطحی
decahedral	ده سطحی
shallow	کم اب سطحی
planar	سطحی
superficial	سطحی
skin-deep <idiom>	سطحی
superficiality	سطحی
shallower	کم اب سطحی
shallow foundation	پی سطحی
acrotic	سطحی
surfaces	سطحی
surface	سطحی
surface water	اب سطحی
skin deep	سطحی
sketchy	سطحی
sketchily	سطحی
sketchiest	سطحی
sketchier	سطحی
surfaced	سطحی
shallowest	کم اب سطحی
shallows	کم اب سطحی
can not judge a book by its cover <idiom>	[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
singed	سوختگی سطحی
surface treatment	اندود سطحی
surface targets	هدفهای سطحی
surface soil	خاک سطحی
multi level	چند سطحی
surface reverbration	برگشتهای سطحی
interfacial force	کشش سطحی
surface tensity	کشش سطحی
low level winds	بادهای سطحی
surface treatment	روکش سطحی
singeing	سوختگی سطحی
interfacial tension	کشش سطحی
surface tension	کشش سطحی
surface treatment	اسفالت سطحی
surface treatment	عملیات سطحی
singe	سوختگی سطحی
singes	سوختگی سطحی
multilevel	چند سطحی
surface detection	راداراکتشافی سطحی
surface detection	اکتشاف سطحی
sheet washing	فرسایش سطحی
surface burning	احتراق سطحی
surface creep	خزیدن سطحی
skin effect	اثر سطحی
sorption	جذب سطحی
statical moment	لنگر سطحی
surface contact rectifier	یکسوکننده سطحی
surface charge	بار سطحی
surface burst	ترکش سطحی
surface drains	زهکشهای سطحی
surface erosion	فرسایش سطحی
surface evaporation	تبخیر سطحی
surface outflow	اب سطحی خروجی
n level logic	منطق N سطحی
surface ornament	تزیینات سطحی
surface moisture	رطوبت سطحی
surface dressing	پوشش سطحی
one level memory	حافظه یک سطحی
surface leakage	نشت سطحی
pentahedral	پنج سطحی
surface irrigation	ابیاری سطحی
polyhedral	چند سطحی
surface inflow	اب سطحی ورودی
suface wind	باد سطحی
surface width	عرض سطحی
pier	پایه و سطحی
adsorption	کشش سطحی
area load	بار سطحی
blanket grouting	تزریق سطحی
bounding mine	مین سطحی
split-level	چند سطحی
adsorption	جذب سطحی
superficially	بطور سطحی
smattering	دانش سطحی
piers	پایه و سطحی
surface corrosion	خوردگی سطحی
surfaces	سطحی جلادادن
surfaced	سطحی جلادادن
surface	سطحی جلادادن
adsorbent	جاذب سطحی
dodecahedral	دوازده سطحی
dodecahedron	دوازده سطحی
ground swell	موج سطحی
heptahedral	هفت سطحی
topdress	سطحی ریختن
hexahedral	مکعب شش سطحی
trihedral	سه روی سه سطحی
two level store	انباره دو سطحی
evaporation	تبخیر سطحی
hexahedron	جسم شش سطحی
adhesion	جاذبه سطحی
free moisture	رطوبت سطحی
horizontal curve	پیچ سطحی
impact burst	ترکش سطحی
epilimnion	اب لایه سطحی
extensive agriculture	کشاورزی سطحی
top soil	خاک سطحی
extensive cultivation	زراعت سطحی
flesh wound	زخم سطحی
floating mine	مین سطحی
to skim ones the news	به اخبارنگاهی سطحی کردن
scorch	بطور سطحی سوختن
adhesion	کشش سطحی پیوستگی
surface decarburization	کربن گیری سطحی
topdress	بطور سطحی پاشیدن
puppy love	عشق سطحی و زودرس
surface integral	انتگرال سطحی [ریاضی]
surface fusion welding	جوشکاری ذوبی سطحی