English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
variation theorem قضیه تغییر
Other Matches
subordinate coajunction حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
case قضیه
propositions قضیه
propositioning قضیه
propositioned قضیه
proposition قضیه
theorems قضیه
theorem قضیه
cages قضیه
cage قضیه
theses قضیه
axiom قضیه
premiss قضیه
thesis قضیه
clause قضیه
cases قضیه
clauses قضیه
axioms قضیه
change over تغییر روش تغییر رویه
changes تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
boltzmann h threrem قضیه H بولتزمن
clause جزء قضیه
clauses جزء قضیه
h theorem of boltzmann قضیه H بولتزمن
euler theorem قضیه اولر
syllogism قضیه منطقی
orthogonality theorem قضیه تعامد
bayes'theorem قضیه بیس
expansion theorem قضیه بسطی
bernoulli theorem قضیه برنولی
principal clause قضیه اصلی
asses bridge قضیه حماریه
binomial theorem قضیه دو جملهای
euler's theorem قضیه اویلر
slutsky theorem قضیه اسلاتسکی
virial theorem قضیه ویریال
pythagorean proposition قضیه عروس
duality theorem قضیه دوگانگی
poniard asinorum قضیه خرفهم
obverse قضیه تالی
central limit theorem قضیه حد مرکزی
test case قضیه در ازمایش
test cases قضیه در ازمایش
opposite عکس قضیه
poniard asinorum قضیه حماریه
rearrangement theorem قضیه نوارایی
matters امر قضیه
point of honour قضیه شرف
opposites عکس قضیه
matter امر قضیه
mattered امر قضیه
mattering امر قضیه
How did it turn out? [قضیه] چطور تمام شد؟
f.clause قضیه که با in order thatاغازگرد د
In this matter در این بابت [قضیه]
superaltern قضیه کلی مورداستدلال
theses رساله دکتری قضیه
thesis رساله دکتری قضیه
non restrictive clause قضیه غیر تحدیدی
worst case scenario بدترین شکل قضیه
adjudicated case قضیه محکوم بها
addition theorem قضیه جمع پذیری
Pythagorean theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
res judicata قضیه محکوم بها
worst-case scenario بدترین شکل قضیه
majorpremise کبرای قضیه منطقی
Pythagoras' theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
hypothesis قضیه فرضی نهشته
jahn teller theorem قضیه یان- تلر
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
clausius virial theorem قضیه ویریال کلازیوس
hypotheses قضیه فرضی نهشته
premise قضیه ثابت یا اثبات شده
premisses قضیه ثابت یا اثبات شده
premised قضیه ثابت یا اثبات شده
issues مسئله قضیه تحویل جنس
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issue مسئله قضیه تحویل جنس
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
well-ordering theorem قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
autre fois acquit قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
prime number theorem قضیه اعداد اول [ریاضی]
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
adoption مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
questioned موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
questions موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
coordinate conjunction حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
What is going on here? اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
alternation تغییر
shunting تغییر خط
changing تغییر
changes تغییر
change تغییر
mutation تغییر
changed تغییر
modification تغییر
mutations تغییر
alteration تغییر
misalignment تغییر
conversions تغییر
conversion تغییر
variation تغییر
innovation تغییر
variations تغییر
dachi تغییر پا
changeless بی تغییر
fluctuation تغییر
commutation تغییر
innovations تغییر
amendment تغییر
vicissitude تغییر
amendments تغییر
stationary بی تغییر
rebus sic stautibus تغییر شکل
kaleidoscope تغییر پذیربودن
lour اخم تغییر
palingenesis تغییر شکل
altering تغییر دادن
effable قابل تغییر
behavior modification تغییر رفتار
automatic take تغییر پایگاه
variation تغییر ناپایداری
put about تغییر مسیردادن
concurrent variation تغییر همزمان
alterability قابلیت تغییر
alterable قابل تغییر
mutants تغییر پذیر
alterant تغییر دادنی
modify تغییر دادن
modifies تغییر دادن
displacement تغییر موضع
range of variation ناحیه تغییر
modifying تغییر دادن
variations تغییر ناپایداری
switcheroo تغییر ناگهانی
altertive تغییر دهنده
displacement تغییر مکان
upheavals تغییر فاحش
weather تغییر فصل
weathered تغییر فصل
weathers تغییر فصل
change of place تغییر مکان
current displacement تغییر جریان
vacillatory تغییر پذیر
phase shift تغییر فاز
change of speed تغییر سرعت
unchangeable تغییر ناپذیر
covariation تغییر همگام
variables تغییر پذیر
vicissitudes of time تغییر اوضاع
deed poll تغییر نام
permute تغییر دادن
versatility قابلیت تغییر
variative قابل تغییر
variational principle اصل تغییر
variational method روش تغییر
variable تغییر پذیر
variation coefficient ضریب تغییر
transmutative قابل تغییر
transiguration تغییر شکل
transformative قابل تغییر
surface of revolution سطح تغییر
changer تغییر دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com