Dictiornary-Farsi | قضیه ثابت یا اثبات شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (12 milliseconds)

English	Persian
premise	قضیه ثابت یا اثبات شده
premised	قضیه ثابت یا اثبات شده
premisses	قضیه ثابت یا اثبات شده


Other Matches

subordinate coajunction	حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex	دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
affirmatory	کلمه اثبات عبارت اثبات
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
premiss	قضیه
theorems	قضیه
cages	قضیه
case	قضیه
theses	قضیه
thesis	قضیه
clause	قضیه
clauses	قضیه
axiom	قضیه
axioms	قضیه
theorem	قضیه
cage	قضیه
propositioned	قضیه
proposition	قضیه
propositioning	قضیه
propositions	قضیه
cases	قضیه
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
virial theorem	قضیه ویریال
clause	جزء قضیه
bayes'theorem	قضیه بیس
bernoulli theorem	قضیه برنولی
clauses	جزء قضیه
binomial theorem	قضیه دو جملهای
opposites	عکس قضیه
duality theorem	قضیه دوگانگی
obverse	قضیه تالی
test case	قضیه در ازمایش
test cases	قضیه در ازمایش
euler theorem	قضیه اولر
expansion theorem	قضیه بسطی
central limit theorem	قضیه حد مرکزی
h theorem of boltzmann	قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem	قضیه H بولتزمن
opposite	عکس قضیه
variation theorem	قضیه تغییر
syllogism	قضیه منطقی
asses bridge	قضیه حماریه
matters	امر قضیه
mattering	امر قضیه
mattered	امر قضیه
matter	امر قضیه
orthogonality theorem	قضیه تعامد
point of honour	قضیه شرف
poniard asinorum	قضیه خرفهم
principal clause	قضیه اصلی
pythagorean proposition	قضیه عروس
poniard asinorum	قضیه حماریه
rearrangement theorem	قضیه نوارایی
slutsky theorem	قضیه اسلاتسکی
euler's theorem	قضیه اویلر
subantiation	اثبات
substantiation	اثبات
demonstration	اثبات
positiveness	اثبات
proof	اثبات
proofs	اثبات
agument	اثبات
ascertainment	اثبات
showed	اثبات
positivity	اثبات
demonstrations	اثبات
assertion	اثبات
shows	اثبات
show	اثبات
vindication	اثبات
proving	اثبات
verification	اثبات
clausius virial theorem	قضیه ویریال کلازیوس
hypotheses	قضیه فرضی نهشته
In this matter	در این بابت [قضیه]
majorpremise	کبرای قضیه منطقی
f.clause	قضیه که با in order thatاغازگرد د
thesis	رساله دکتری قضیه
How did it turn out?	[قضیه] چطور تمام شد؟
res judicata	قضیه محکوم بها
theses	رساله دکتری قضیه
non restrictive clause	قضیه غیر تحدیدی
Pythagorean theorem	قضیه فیثاغورس [ریاضی]
Pythagoras' theorem	قضیه فیثاغورس [ریاضی]
jahn teller theorem	قضیه یان- تلر
balanced budget theorem	قضیه بودجه متوازن
adjudicated case	قضیه محکوم بها
worst case scenario	بدترین شکل قضیه
addition theorem	قضیه جمع پذیری
hypothesis	قضیه فرضی نهشته
worst-case scenario	بدترین شکل قضیه
superaltern	قضیه کلی مورداستدلال
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
prove	اثبات کردن
asserts	اثبات کردن
asserting	اثبات کردن
provability	قابلیت اثبات
asserted	اثبات کردن
substantiating	اثبات کردن
substantiated	اثبات کردن
substantiates	اثبات کردن
substantiate	اثبات کردن
corroborating	اثبات کردن
corroborates	اثبات کردن
corroborate	اثبات کردن
corroborated	اثبات کردن
hold up <idiom>	اثبات حقیقت
program proving	اثبات برنامه
demonstrations	اثبات تجربی
demonstrate	اثبات کردن
demonstrates	اثبات کردن
demonstrated	اثبات کردن
positivist	اثبات گرا
affirm	اثبات کردن
verifiability	اثبات پذیری
theorem proving	اثبات نظریه
proved	اثبات کردن
demonstrating	اثبات کردن
proving	اثبات کردن
assert	اثبات کردن
prover	اثبات کردن
proven	اثبات شده
demonstratively	ازراه اثبات
supporting	اثبات کردن
documentation	اثبات بامدرک
onus probandi	بار اثبات
onus of proof	بار اثبات
proof	اثبات [ریاضی]
self-evident	بی نیاز از اثبات
positivism	اثبات گرایی
ontology probandi	بار اثبات
deraign	اثبات کردن
demonstrative	اثبات کننده
manifestative	اثبات کننده
justificatory	اثبات کننده
proves	اثبات کردن
demonstrators	اثبات کننده
in order to prove	برای اثبات
affirmation	تصدیق اثبات
affirmations	تصدیق اثبات
burden of proof	وفیفه اثبات
indemonstrable	اثبات نا پذیر
provable	قابل اثبات
burden of proof	بار اثبات
demonstrator	اثبات کننده
predication	اثبات موعظه
demonstration	اثبات تجربی
in proof of	برای اثبات
ascertainable	اثبات پذیر
i had no voice in that matter	من دران قضیه رایی نداشتم
to have no say [in that matter]	پاسخگو نبودن [در این قضیه]
issues	مسئله قضیه تحویل جنس
prime number theorem	قضیه اعداد اول [ریاضی]
autre fois acquit	قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
issue	مسئله قضیه تحویل جنس
issued	مسئله قضیه تحویل جنس
I saw it for myself . I was an eye –witness	خودم شاهد قضیه بودم
axioms	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
well-ordering theorem	قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
burden of proof	مسئوولیت اثبات ادعا
mend one's ways <idiom>	اثبات عادت شخصی
self evidence	بی نیازی از اثبات بدیهیت
probative	دال بر اثبات مشروط
probatory	دال بر اثبات مشروط
bear record to	تصدیق یا اثبات کردن
provably	بطور اثبات پذیر
come in handy <idiom>	اثبات مفید بودن
vindicate	اثبات بیگناهی کردن
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
to demonstrate a proposition	قضیهای را اثبات کردن
vindicates	اثبات بیگناهی کردن
demonstrable	قابل شرح یا اثبات
vindicating	اثبات بیگناهی کردن
demonstrably	قابل شرح یا اثبات
veritable	قابل اثبات حقیقت
logical positivism	اثبات گرایی منطقی
vindication	اثبات بیگناهی توجیه
vindicated	اثبات بیگناهی کردن
proving a will	اثبات صحت وصیتنامه
adoption	مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
That's another story.	این داستان [قضیه] دیگری است.
proved	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
make out <idiom>	باعث اعتماد،اثبات شخص
evincibly	بطوریکه بتوان اثبات کردن
refuted	اشتباه کسی را اثبات کردن
in p of my statement	برای اثبات گفته خودم
in proof of his statement	برای اثبات گفته خود