Dictiornary-Farsi | قطار سریع وشیک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
streamliner	قطار سریع وشیک


Other Matches

freight lighter	قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
highball	یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
silk stocking	ادم خوش لباس وشیک
rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
freightliner	شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
to limber up a gun carriage	پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up	پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
multigage	قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
speedy	سریع السیر سریع
speediness	سریع السیر سریع
string	قطار
train	قطار
filed	قطار
trained	قطار
file	قطار
tandem	قطار
tandems	قطار
colleagues	هم قطار
row	قطار
rowed	قطار
rows	قطار
colleague	هم قطار
compeer	هم قطار
trains	قطار
conpanion	هم قطار
in a row	قطار شده
The train ran off the rails.	قطار از خط خارج شد
goods train	قطار باربری
goods trains	قطار باربری
train	پیش قطار
i lost the train	به قطار نرسیدم
railway station	ایستگاه قطار
primers	پیش قطار
When does the train arrive?	قطار کی می رسد؟
light engineh	لوکوموتیو بی قطار
prime mover	پیش قطار
ranked	قطار رشته
rank	قطار رشته
primer	پیش قطار
freight train	قطار باری
sleeping carriage	خوابگاه قطار
ranks	قطار رشته
freight trains	قطار باری
prime movers	پیش قطار
trains	پیش قطار
pulse train	قطار تپشها
error burst	قطار خطاها
electric train	قطار برقی
trained	پیش قطار
train driver	راننده قطار
locomotive driver [British E]	راننده قطار
cross belt	قطار حمایل
train operator [American E]	راننده قطار
locomotive engineer [American E]	راننده قطار
railroad engineer [American E]	راننده قطار
locomotive operator [British E]	راننده قطار
train ride	گردش با قطار
row	قطار راسته
rowed	قطار راسته
rows	قطار راسته
wagon master	رئیس قطار
wave train	قطار موج
trucked	واگن قطار
trucking	واگن قطار
truck	واگن قطار
trucks	واگن قطار
train of waves	قطار موج
tram [British E]	قطار برقی خیابان
i lost the train	قطار را از دست دادم
the train runs without a stop	قطار بدون ایست
dining car	واگن رستوران قطار
tramcar [British E]	قطار برقی خیابان
streetcar [American E] [old-fashioned]	قطار برقی خیابان
caboose	اطاق کارگران قطار
trolleycar [American E] [old-fashioned]	قطار برقی خیابان
train journey from ... over ... to ...	مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
time bill	برنامه حرکت قطار
buffer-bar [railway]	ضرب خور [قطار]
buggie	پیش قطار توپ
intercity train	قطار بین شهری
When wI'll the train arrive ?	چه وقت قطار می آید ؟
a thorugh train	قطار بدون توقف
dining cars	واگن رستوران قطار
for	تحویل روی قطار
parlor car	سالن استراحت قطار
trolley [American E] [old-fashioned]	قطار برقی خیابان
goods trains	قطار حمل کالا
goods train	قطار حمل کالا
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
intercity train	قطار بین شهری با توقف
container	قطار و کشتی بکاربرده میشود
containers	قطار و کشتی بکاربرده میشود
Does this train go to ... ?	آیا این قطار به ... میرود؟
The train came in on time .	قطار به موقع رسید ( سروقت )
What time does the train arrive in London?	چه وقت قطار به لندن می رسد؟
We rushed ( hurried ) back to the train station.	با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
free on rail	تحویل کالا روی قطار
When does the train [bus] to ... depart?	قطار [اتوبوس] به ... کی حرکت می کند؟
How long does the train stop here?	چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Does the train stop in London?	آیا قطار در لندن توقف دارد؟
slip carriage	واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
Do I have to change trains?	آیا باید قطار عوض کنم؟
in the centre near the railway station	در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Is there a train to the airport?	آیا برای فرودگاه قطار هست؟
lounge car	قطار دارای سالن استراحت وتفریح
boat train	[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
limber	عراده را به عقب توپ بستن پیش قطار
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
rail capacity	حداکثرفرفیت کشش ریلها از نظرتعداد قطار در روز
I want to leave the car in the railway station	من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
Is this the train to Liverpool?	آیا این قطار شهر لیورپول است؟
Is this the right platform for the train to London?	آیا این سکوی قطار لندن است؟
What platform does the train to York leave from?	قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
I missed the connection.	من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
There is a train to London at 8.	یک قطار برای شهر اختر در ساعت 8 هست؟
What platform does the train from York arrive at?	قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
Do the trains connect?	[خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار]
When is the next train to Oxford?	چه وقت قطار بعدی به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
Is there enough time to change trains?	آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
When is the last train to Oxford?	چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
You have to change at London.	شما باید در لندن قطار تان را عوض کنید.
Change at London and get a local train.	در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
convention international de merchandies	عهدنامه بین المللی جهت حمل کالا با قطار
Your train will leave from platform 8.	قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
parliamentary train	قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
switches	روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched	روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch	روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
To alight from a bus(tarin,car).	پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
ferrybridge	کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
streamliner	قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
drawbar	میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time.	شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
wing footed	سریع
sweepy	سریع
rapid	سریع
spankings	سریع
snell	سریع
sudden	سریع
galloping	سریع
swifts	سریع
swiftest	سریع
swifter	سریع
swift	سریع
spanking	سریع
gleg	سریع
prompts	سریع
prompted	سریع
accelerator	سریع
accelerators	سریع
rather	سریع تر
prompt	سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
fasts	سریع السیر
high speed traffic	امد شد سریع
high velocity drop	بارریزی سریع
skitter	حرکت سریع
fastest	سریع السیر
highflier	دلیجان سریع
high speed printer	چاپگر سریع
high speed	سریع السیر
snapback	بهبودی سریع
glimpsing	نگاه سریع
accelofilter	صافی سریع
fast neutron	نوترون سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
rapid access	با دستیابی سریع
fast access	با دستیابی سریع
continuate	سریع الاتصال
highflyer	دلیجان سریع
hotshot	بارکشی سریع
fasted	سریع السیر
braid	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
quick recovery	رونق سریع
braids	حرکت سریع
high speed	دنده سریع
operation immediate	اقدام سریع
polypnea	تنفس سریع
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
posthaste	سریع السیر
quick fire	تیر سریع
sneak raid	دستبرد سریع
rapid fire	تیر سریع
repost	ضربت سریع
rathe	زود رس سریع
rath	زود رس سریع
rapid transit	شطرنج سریع
hypernoea	تنفس سریع
rapid scanning	تقطیع سریع
rapid flow	جریان سریع
fast	سریع السیر
lightning chess	شطرنج سریع