Dictiornary-Farsi | قطبش محیط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
polarization of a medium	قطبش محیط


Other Matches

rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
polarity	قطبش
polarization	قطبش
polarities	قطبش
polarization potential	پتانسیل قطبش
polarograph	قطبش سنج
pole changer	تغییردهنده قطبش
concentration polarization	قطبش غلظتی
depolarization	قطبش زدایی
dielectric polarization	قطبش دی الکتریکی
left handed polarization	قطبش چپ گرد
left hand polarization	قطبش چپ گرد
lattice polarization	قطبش شبکه
polarization plane	صفحه قطبش
battery polarization	قطبش باتری
polariscope	قطبش نما
polarimetry	قطبش سنجی
horizontal polarization	قطبش افقی
polarizability	قطبش پذیری
polarimeter	قطبش سنج
polarization of light	قطبش نور
atomic polarization	قطبش اتمی
acid depolarization	قطبش زدایی اسیدی
molecular polarizability	قطبش پذیری مولکولی
polarity changer	تغییر دهنده قطبش
ionic polyrizability	قطبش پذیری یونی
polarize	قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarised	قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarises	قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising	قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizes	قطبش دادن دوقطبی ساختن
deformation polarizability	قطبش پذیری تغییر شکل
polarizing	قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizer	متضاد کننده قطبش دهنده
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
perimeter	محیط
outlined	محیط
milieux	محیط
girth	محیط
girths	محیط
environment	محیط
peripheries	محیط
periphery	محیط
milieu	محیط
milieus	محیط
perimeters	محیط
outlines	محیط
outlining	محیط
setting	محیط
settings	محیط
circuity	محیط
millieu	محیط
lap	محیط
lapped	محیط
outward things	محیط
outside	محیط
outsides	محیط
spheres	محیط
sphere	محیط
entourages	محیط
entourage	محیط
outline	محیط
ambience	محیط
ambiance	محیط
medium	محیط
mediums	محیط
circumferences	محیط
circumference	محیط
surroundings	محیط
environments	محیط
circumambient	محیط دورگردیدن
operational environment	محیط عملیاتی
therapeutic millieu	محیط درمانی
atmospheric environement	محیط جوی
operational environment	محیط فعالیت
ill neighboured	دارای محیط بد
circumference	محیط دایره
ambient temperature	دمای محیط
ambient pressure	فشار محیط
bodification	بهسازی محیط
environments	محیط زیست
dispersion medium	محیط پاشندگی
dispersive medium	محیط پخش
environment architecture	معماری محیط
induced environment	محیط القایی
living environment	محیط زنده
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
bonification	به سازی محیط
mediums	محیط کشت
mixed environment	محیط درهم
miseenscene	محیط کلی
medium	محیط کشت
climate for growth	محیط رشد
milieu therapy	محیط درمانی
in vitro	در محیط مصنوعی
circle	محیط دایره
social milieu	محیط اجتماعی
shelf environment	محیط کم عمق
workbench	محیط کاری
workbenches	محیط کاری
psychological environment	محیط روانی
circled	محیط دایره
threptic	محیط زاد
environment	محیط زیست
in vivo	در محیط طبیعی
comprehensive	وسیع محیط
contour	محیط مرئی
peripheries	محیط حدود
periphery	محیط حدود
windowing environment	محیط پنجرهای
circles	محیط دایره
circling	محیط دایره
perimeter	پیرامون محیط
circumferences	محیط دایره
acclimatization	سازش با محیط
silhouettes	محیط مریی
silhouette	محیط مریی
milieux	محیط اجتماعی
environmentalist	محیط نگر
milieus	محیط اجتماعی
milieu	محیط اجتماعی
environmentalists	محیط نگر
perimeters	پیرامون محیط
induced environment	محیط القا شده
psychonomics	محیط شناسی روانی
terrestrial environment	وضع محیط زمین
it is meters	محیط ان دومتر است
metaerg	صفت محیط زاد
eco-	پیشوند محیط پرگیر
environmental protection	حفاظت محیط زیست
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
elements	محیط طبیعی اخشیج
bonification scheme	طرح بهسازی محیط
circumstance	شرایط محیط اهمیت
environmentalists	محیط زیست گرا
collapse design	محاسبه در محیط خمیری
data base environment	محیط پایگاه داده
environmentalists	محیط زیست شناس
environmentalist	محیط زیست گرا
derealization	دگرسان بینی محیط
archibenthal enviroment	محیط ژرف اقیانوس
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
element	محیط طبیعی اخشیج
misfit	غیر متجانس با محیط
misfits	غیر متجانس با محیط
environments	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
accommodations	سازش با مقتضیات محیط
acid catalysis	کاتالیزور در محیط اسیدی
acid cure	پخت در محیط اسیدی
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
environmentalist	محیط زیست شناس
environmentalism	محیط زیست شناسی
peripheral	دورهای وابسته به محیط
outsides	محیط دست بالا
environmental psychology	روانشناسی محیط نگر
environmental conservation	حفافت محیط زیست
environmentalism	محیط زیست گرایی
outside	محیط دست بالا
atlantic	دریای محیط غربی
great circle	بزرگترین دایره محیط یک کره
tests	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
contamination	عدم خلوص و یکنواختی محیط
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
element	عامل اصلی محیط طبیعی
invert	تغییر اعداد در محیط دودویی
eupelagic environment	محیط زیر لایه زیرین
inverting	تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts	تغییر اعداد در محیط دودویی
acclimatization	توافق بااب و هوای یک محیط
elements	عامل اصلی محیط طبیعی
living environment	جانداران محیط زیوندگان- پرمون
acclimatation	توافق بااب و هوای یک محیط
elastic design	طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
the outer world	مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
environmental services	دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
oxydizing agents	مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
accomodation	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
demarcation	نشان دادن اختلاف بین دو محیط
contour	محیط مریی دوره میزان منحنی
acid alkylation	الکیل دار کردن در محیط اسیدی
music track	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
track [on a sound recording medium]	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
alternate	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternated	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
airspeeds	سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
ecesis	نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
environmental refugee	پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
autecology	مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
the Green Dot® [recycling symbol]	علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
extraterrestrials	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
archive	قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
archive	کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.