Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
English
Persian
interpoles
قطبهای کمکی
Other Matches
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
magnetic poles
قطبهای مغناطیسی
poles of the universe
قطبهای اسمانی
growth poles
قطبهای رشد
geomagnetic poles
قطبهای ژئومگنتیکی
geographical poles
قطبهای جغرافیایی
celectial poles
قطبهای عالم
points
قطبهای پلاتین
celectial poles
قطبهای اسمانی
like charge
قطبهای همنام
like poles
قطبهای همنام
poles of the universe
قطبهای عالم
point
قطبهای باطری یاپلاتین
pole changing motor
موتور با قطبهای قابل تعویض
quadrantal points
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
secondary
کمکی
supplementary
کمکی
subsidiary
کمکی
auxiliaries
کمکی
subsidiaries
کمکی
ancillary
کمکی
auxiliary
کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
auxiliary view
نمای کمکی
back up frequency
فرکانس کمکی
utilitu program
برنامه کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
auxiliary memory
حافظ کمکی
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
booster magneto
دینام کمکی
booster pump
پمپ کمکی
relieving tackle
تاکل کمکی
relieving arch
طاق کمکی
prony motor
موتور کمکی
intermediate grid
شبکه کمکی
interpole
قطب کمکی
remedial measure
اندازه کمکی
operating supplies
مواد کمکی
coprocessor
پردازنده کمکی
commutating pole
قطب کمکی
communicating pole
قطب کمکی
user interface
میانجی کمکی
split pole motor
موتور کمکی
boostes pump
پمپ کمکی
boostes transformer
ترانسفورماتور کمکی
by pass valve
شیر کمکی
slack variable
متغیر کمکی
sabot
خرج کمکی
reserve accumulator
انباره کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
accommodator
کارگر کمکی
auxiliaries
امدادی کمکی
artificial aids
وسایل کمکی
artificial antenna
انتن کمکی
dummy antenna
انتن کمکی
auxiliary
امدادی کمکی
accessory
لوازم کمکی
auxiliary base line
باز کمکی
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary ego
خود کمکی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
table utility
برنامه کمکی جدولی
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
guiding
عضلات کمکی مجاور
undelete utility
برنامه کمکی احیاء
interpole motor
موتور با قطب کمکی
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
sabot
خرج موشکی کمکی
pitman
عضو گروه کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
kedge anchor
لنگر کمکی ناو
layshaft
محور دندانه کمکی
lee helm
سکان کمکی ناو
aiding
کمک وسایل کمکی
igniter pad
کیسه خرج کمکی
mace utilities
برنامه کمکی میس
aided
کمک وسایل کمکی
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
will
فعل کمکی "خواهم "
backup utility
برنامه کمکی پشتیبان
accessory cells
یاخته های کمکی
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
I can't help it.
<idiom>
من نمیتونم کمکی کنم.
afforce
نیروی کمکی فرستادن به
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
willed
فعل کمکی "خواهم "
wills
فعل کمکی "خواهم "
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
I'm glad I could help.
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
build up
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
نیروی کمکی تقویت نیروها
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
build-ups
نیروی کمکی تقویت نیروها
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
file conversion utility
برنامه کمکی تبدیل فایل
communicating pole winding
سیم پیچی قطب کمکی
ingot feeder head
مخزن کمکی تغذیه شمش
audiovisual aids
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
banderillero
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
My hands are tied.
<idiom>
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
helped
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
help
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road
راه دستیابی راه کمکی
ignition anode
اند کمکی اند احتراق
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com