English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
extended pole piece قطبک دراز شده
Other Matches
pole piece قطبک
horn of pole piece شاخ قطبک
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
oblongated دراز
longest دراز
longer دراز
to piece out دراز
longed دراز
long- دراز
longs دراز
longheaded دراز سر
to eke out دراز
to be prolonged دراز
prolix دراز
lengthy دراز
longish دراز
macro دراز
verbose دراز
toom دراز
long دراز
long headed سر دراز
linear دراز
dolichomorphic دراز تن
oblong دراز
lengthwise دراز
oblongs دراز
snipes نوک دراز
elongate دراز کردن
lengthens دراز کردن
sniped نوک دراز
sniping نوک دراز
lengthening دراز شدن
lengthening دراز کردن
lengthened دراز کردن
lengthen دراز کردن
elongating دراز شدن
elongating دراز کردن
elongates دراز شدن
lengthen دراز شدن
elongates دراز کردن
pintail اردک دم دراز
lengthened دراز شدن
elongate دراز شدن
snipe نوک دراز
lengthens دراز شدن
long term دراز مدت
long shunt شنت دراز
long run دراز مدت
long range دراز مدت
long necked گردن دراز
ileum روده دراز
inductile دراز نشو
long eared گوش دراز
long bone استخوانهای دراز
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
long wind دراز نفسی
lantern jawed چانه دراز
longeval دراز عمر
oblonated دراز :درازنا
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
elongation دراز شدگی
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
at full length دراز کشیده
blue moon زمان دراز
codlin یکجورسیب دراز
codling یکجورسیب دراز
couchant دراز کشیده
longhead کله دراز
lanternjaws چانه دراز
prolixity دراز نویسی
weedy دراز و باریک
drag on <idiom> دراز کردن
long winded دراز نفس
long-time دراز مدت
long life عمر دراز
long-winded دراز نفس
long-life عمر دراز
long-drawn-out دور و دراز
verbalization دراز گویی
far fetched دور و دراز
far-fetched دور و دراز
longer-term دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
string چسبناک دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
in the long run در دراز مدت
long-term دراز مدت
to stretch out دراز کردن
extend دراز کردن
oblong دراز پهنا
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
stretch دراز کردن
prolongate دراز کردن
longevity دراز عمری
protract دراز کردن
narrowest دراز وباریک
narrower دراز وباریک
oblongs دراز پهنا
narrow دراز وباریک
lanky دراز وباریک
streek دراز کردن
gangling طولانی و دراز
narrowed دراز وباریک
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
proboscis monley بوزینه دراز بینی
long necked flask بالن گردن دراز
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
reach دراز کردن دست
prolate دوک وار دراز
porrect دراز کردن جلوگذاردن
tractile لوله شو دراز شدنی
long term memory حافطه دراز مدت
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
paidle یکجوربیل دسته دراز
secular trend روند دراز مدت
longhorn گاو شاخ دراز
longicorn دارای شاخک دراز
to make old bones عمر دراز کردن
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
mygale موش پوزه دراز
orangoutang بوزینه دست دراز
orangutan بوزینه دست دراز
scolopax جنس نوک دراز
longhorn گوسفند شاخ دراز
ringtail تلیله نوک دراز
longevous دارای عمر دراز
scoldpaceous مانند نوک دراز
tusks دندان دراز وتیز
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
to live a long life عمر دراز کردن
long lived دارای عمر دراز
chaises longues نوعی نیمکت دراز
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
chaise longue نوعی نیمکت دراز
spindles دراز و باریک شدن
tusk دندان دراز وتیز
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
spindle دراز و باریک شدن
toboggan سورتمه دراز و باریک
toboggans سورتمه دراز و باریک
interminably بطور بسیار دراز
verbose دراز نویس درازگو
weed دراز و لاغر پوشاک
long lived دراز عمر معمر
abusive ناسزاوار زبان دراز
long-lived دارای عمر دراز
long-lived دراز عمر معمر
mongooses میمون پوزه دراز
mongoose میمون پوزه دراز
windbags نطاق روده دراز
windbag نطاق روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
chatterbox ادم روده دراز
longer-term دوره دراز مدت
full bottomed دارای دنباله دراز
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
johnboat قایق دراز و باریک
godwit نوک دراز ابی
grallatorial وابسته به دراز پایان
gibbon میمون دراز دست
hatchet face صورت دراز وباریک
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
ileitis اماس روده دراز
weeding دراز و لاغر پوشاک
weeded دراز و لاغر پوشاک
gibbons میمون دراز دست
deferred liability دیون دراز مدت
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
long-term دوره دراز مدت
verbosity دراز نویسی پرگویی
repose دراز کشیدن غنودن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
to reach down سوی پائین دراز کردن
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
prolix خسته کننده روده دراز
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
interminable تمام نشدنی بسیار دراز
rectangle چهار گوش دراز مستطیل
longhead شخص دراز سر مال اندیش
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
wands هدف باریک و دراز چوبی
wand هدف باریک و دراز چوبی
rectangles چهار گوش دراز مستطیل
pope head جاروب گردیا دسته دراز
elongate دراز کردن امتداد دادن
elongating دراز کردن امتداد دادن
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com