Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
swing	قطردوران قطر گردش
swings	قطردوران قطر گردش
Other Matches
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
meander	گردش
meandered	گردش
paseo	گردش
meanders	گردش
revolution	گردش
revolutions	گردش
on the rove	در گردش
strolls	گردش
strolled	گردش
stroll	گردش
revving	گردش
revved	گردش
revs	گردش
rev	گردش
movement	گردش
perambulation	گردش
wrest	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
operation	گردش
water circulation	گردش اب
excursion	گردش
excursions	گردش
nutation	گردش
maeander	گردش
jaunt	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
rotation	گردش
circumrotation	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
promenade	گردش
promenades	گردش
ambulation	گردش
cycles	گردش
cycled	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
twirled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
run	گردش
runs	گردش
itineracy	گردش
flowline	خط گردش
flowine	خط گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
cycle	گردش
walking	گردش
meandering	گردش
tripped	گردش
trips	گردش
flow	گردش
flowed	گردش
flows	گردش
circuit	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
circuits	گردش
canter	گردش
trip	گردش
turnover	گردش
circulation	گردش
circulations	گردش
period	گردش
periods	گردش
cantered	گردش
canters	گردش
turns	گردش
turn	گردش
progresses	گردش
traveled	گردش
travels	گردش
cantering	گردش
progressing	گردش
progress	گردش
travel	گردش
progressed	گردش
cooling water circulation	گردش اب سرد
daily round	گردش روزانه
control flow	گردش کنترل
continous running	گردش دائمی
cycle of the room	گردش ماه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
eyre	گردش دورانی
excursionist	گردش کننده
excurse	گردش کردن
revs per minute	گردش بر دقیقه
field trip	گردش علمی
flow direction	جهت گردش
flow of expenditure	گردش هزینه
flow of income	گردش درامد
flow of information	گردش اطلاعات
data flow	گردش داده ها
rpm	گردش بر دقیقه
continous cycle	گردش دائمی
circulation of money	گردش پول
circulation capital	سرمایه در گردش
circulating capital	سرمایه در گردش
circulating asset	دارایی در گردش
cash flows	وجوه در گردش
capital turnover	گردش سرمایه
sales {pl}	گردش معاملات
budget cycle	گردش بودجه
angle of rotation	زاویه گردش
turn-over	گردش معاملات
volume of sales	گردش معاملات
cash flow	گردش وجوه
speed of rotation	گردش بر دقیقه
flow of production	گردش تولید
clockwise rotation	گردش براست
clockwise rotation	گردش به راست
rev	گردش بر دقیقه
circulative	گردش کننده
circulationg air	هوای در گردش
currency circulation	گردش پول
number of revolutions	گردش بر دقیقه
rotational speed	گردش بر دقیقه
wheels	گردش ناو
sashay	گردش سفر
round robin	با گردش نوبت
right handed rotation	گردش به راست
revolving fund	اعتبار در گردش
rate of turn	میزان گردش
raceway	حلقه گردش
promenader	گردش کننده
program flow	گردش برنامه
pleasure ground	گردش گاه
to make an excursion	گردش کردن
turning effect	اثر گردش
to make an excursion	به گردش رفتن
to take a stroll	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
to be in a whirl	گردش کردن
the turn of a wheel	گردش چرخ
turnaround time	زمان گردش
take a walk	گردش کردن
train ride	گردش با قطار
turning circle	دایره گردش
trading capital	سرمایه در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
rpm	گردش در دقیقه
itinerancy	در بدری گردش
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
go for a walk	گردش رفتن
fractional rotation	گردش کسری
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
itinerate	گردش کردن
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
nyuctitropism	گردش برگ در شب
walkabout	گردش پیاده
negative caster	گردش معکوس
movableness	گردش دار
money in circulation	پول در گردش
walkabouts	گردش پیاده
river trip	گردش رودخانه ای
roamed	گردش کردن
rolls	چرخش گردش
operation	گردش جنبش
rides	گردش سواره
ride	گردش سواره
passageways	غلام گردش
to go for a walk	گردش رفتن
cycle	دوره گردش
passageway	غلام گردش
bloodstream	رگ گردش خون
circulate	به گردش در اوردن
cycled	دوره گردش
cycles	دوره گردش
rambling	گردش کننده
rotation	گردش مشاغل
roll	چرخش گردش
roam	گردش کردن
perambulate	گردش کردن در
ganders	: گردش کردن
roaming	گردش کردن
gander	: گردش کردن
roams	گردش کردن
revolves	گردش کردن
revolved	گردش کردن
revolve	گردش کردن
perambulating	گردش کردن در
perambulates	گردش کردن در

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com