English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
the main diagonal of a matrix قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
Other Matches
thinned وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
z matrix ماتریس "زد"
die ماتریس
lattice matrix ماتریس
matrix ماتریس
matrixes ماتریس
y matrix ماتریس ایگرگ
symmetric matrix ماتریس متقارن
square matrix ماتریس مربع
transpose matrix ماتریس برگردان
residual matrix ماتریس مازاد
triangular matrix ماتریس مثلثی
unit matrix ماتریس واحد
nonsingular matrix ماتریس ناتکین
square matrix ماتریس مربعی
singular matrix ماتریس تکین
impedance matrix ماتریس امپدانس
incidence matrix ماتریس تلاقی
inverse matrix ماتریس عکس
order of matrix مرتبه ماتریس
invert matrix ماتریس معکوس
null matrix ماتریس صفر
null matrix ماتریس تهی
nonsingular matrix ماتریس عادی
leontief matrix ماتریس لئونتیف
nonsingular matrix ماتریس ناویژه
minor of matrix کهاد ماتریس
singular matrix ماتریس ویژه
singular matrix ماتریس منفرد
scalar ماتریس یک عنصری
boolean matrix ماتریس بولی
core matrix ماتریس چنبرهای
correlation matrix ماتریس همبستگی
diagonal matrix ماتریس قطری
dot matrix ماتریس نقطهای
drawing die ماتریس کششی
factor matrix ماتریس عاملی
identity matrix ماتریس واحد
matrix algebra جبر ماتریس
matrix ماتریس [ریاضی]
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
singular matrix ماتریس غیر عادی
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
identity matrix ماتریس همانی [ریاضی]
semidefinite matrix ماتریس نیمه معین
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
adjoint matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
triangular matrix ماتریس مثلثی [ریاضی]
adjunct matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
Jacobi matrix ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
impluse response matrix ماتریس انتقال ضربه
the transpose of a matrix ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
invertible matrix ماتریس وارون [ریاضی]
matrix multiplication ضرب ماتریس [ریاضی]
nonsingular matrix ماتریس غیر منفرد
matrix جای پیدایش ماتریس
matrixes جای پیدایش ماتریس
magnetic matrix memory حافظه ماتریس مغناطیسی
upper triangular matrix ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
lower triangular matrix ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
multivariable multimethod matrix ماتریس چند متغیری- چندروشی
element یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
elements یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
payoff matrix ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
scalar مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
rowed مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
row مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rows مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
transpose matrix ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
sparse array ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
bit image [مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
thermal کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
thermal نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
line link خط اصلی
initials اصلی
trunks خط اصلی
isogeny هم اصلی
primarily اصلی
principals اصلی
main lines خط اصلی
functional اصلی
primal اصلی
trunk خط اصلی
primitive اصلی
seminal اصلی
elementary اصلی
initial اصلی
head اصلی
organic اصلی
intrinsic اصلی
main door در اصلی
initialled اصلی
main stem خط اصلی
essentials اصلی
main deck پل اصلی
arch اصلی
quintessential اصلی
inherent اصلی
first-hand اصلی
primordial اصلی
main attack تک اصلی
arches اصلی
initialling اصلی
initialed اصلی
arch- اصلی
parent اصلی
texts اصلی
masters اصلی
fundamental اصلی
mastered اصلی
primary اصلی
text اصلی
essential اصلی
initialing اصلی
principle اصلی
elemental اصلی
main line خط اصلی
principal اصلی
normative اصلی
germinal اصلی
immanent اصلی
aboriginals اصلی
aboriginal اصلی
fundametal اصلی
main خط اصلی
master اصلی
main <adj.> اصلی
elementarily اصلی
firsthand اصلی
ingrown اصلی
native code کد اصلی
genuine اصلی
cardinals اصلی
cardinal اصلی
original اصلی
mainlines خط اصلی
mainlines اصلی
mainlining اصلی
mainlining خط اصلی
basic اصلی
basics اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com