Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2 milliseconds)
English
Persian
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
Other Matches
counter recoil cylinder
استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
drum
استوانه
rollers
استوانه
dog-wheel
استوانه
cannon
استوانه
cannons
استوانه
platen
استوانه
platten
استوانه
shafts
استوانه
shaft
استوانه
drummed
استوانه
cylinders
استوانه
cylinder
استوانه
roller
استوانه
cylindrically
بشکل استوانه
cylindroid
شبه استوانه
cylindroid
استوانه وار
graduate
استوانه مدرج
driving sleeve
استوانه گرداننده
ruffini cylinder
استوانه روفینی
revolving top
استوانه توزیع
recoil cylinder
استوانه دافع
graduated cylinder
استوانه مدرج
guide cylinder
استوانه راهنما
induction cylinder
استوانه القائی
winched
استوانه تارکشی نخ
winches
استوانه تارکشی نخ
winching
استوانه تارکشی نخ
wehnelt cylinder
استوانه ونلت
access shaft
مدخل استوانه ای
stele
استوانه اوندی
stela
استوانه اوندی
winch
استوانه تارکشی نخ
graduates
استوانه مدرج
graduating
استوانه مدرج
Rod cell
یاخته استوانه ای
[در چشم]
dashpot
استوانه متعادل کننده
motor tube
استوانه موتور موشک
cylindrical coordinate
مختصات استوانه ای
[ریاضی]
drum
[ستون استوانه شکل]
rod
یاخته استوانه ای
[در چشم]
fust
[میله استوانه ای ستون ها]
drum
فرف استوانه شکل
replenisher
استوانه نافم روغن
drum
طبل کوس استوانه
drummed
فرف استوانه شکل
drum
درام سیلندر استوانه
drummed
درام سیلندر استوانه
drummed
طبل کوس استوانه
stelar
دارای استوانه اوندی
cylindrical
دارای شکل استوانه
rundle
استوانه گردنده گوی
roller
بام غلتان استوانه
thin walled cylinder
استوانه جدار نازک
rollers
بام غلتان استوانه
spacer disk
استوانه توپر فلزی
critical limit
حد بحرانی
decretive
بحرانی
decretory
بحرانی
climacteric
بحرانی
marginal
بحرانی
critical
بحرانی
acute
بحرانی
cylindrical coordinate system
دستگاه مختصات استوانه ای
[ریاضی]
warping head
استوانه چرخنده بکسل لنگر
counterbore
خزینه دار کردن استوانه
critical valve
مقدار بحرانی
critical value
ارزش بحرانی
critical region
ناحیه بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
critical speed
سرعت بحرانی
critical temperature
دمای بحرانی
nick
موقع بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
razor edge
موقعیت بحرانی
acritical
غیر بحرانی
cretical flow
جریان بحرانی
exigent
فشاراور بحرانی
juncture
موقع بحرانی
nicks
موقع بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
nicking
موقع بحرانی
nicked
موقع بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical
حیاتی بحرانی
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical flow
جریان بحرانی
critical depth
عمق بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical period
دوره بحرانی
critical damping
میرائی بحرانی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical pressure
فشار بحرانی
critical coupling
تزویج بحرانی
critical pollution
الودگی بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical path
مسیر بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical damping
خفیدگی بحرانی
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
rods and cones
[in the retina]
یاخته های استوانه ای و مخروطی
[در شبکیه چشم]
critically
بطور بحرانی یا وخیم
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical path method
روش مسیر بحرانی
flood stage
تراز بحرانی طغیان
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical date
مدت زمان بحرانی
cpm
روش مسیر بحرانی
critcal fore pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
epitasis
دوره بحرانی وشدت مرض
to recover from something
ترمیم شدن
[مثال از بحرانی]
to recover from something
جبران کردن
[مثال از بحرانی]
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
fusarole
[حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
bushes
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bush
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something
به حالت اول درآمدن
[مثال از بحرانی]
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner
<idiom>
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
cable drum
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
kelly drive bushing
اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com