Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
effective size of grain
قطر موثر ذرات
Other Matches
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
بین ذرات در داخل ذرات
ingredients
ذرات
ingredient
ذرات
sand blasting
ذرات سنگ
barrier penetration by particles
نفوذ ذرات در سد
blood corpuscles
ذرات خون
denseness
تراکم ذرات
metal foulings
ذرات فلز
cosmic particles
ذرات کیهانی
molecular attracticm
جاده ذرات
radioactive rays
ذرات رادیواکتیو
roily
پر از ذرات رسوبی
fundamental particles
ذرات بنیادی
intermolecular
در داخل ذرات
intermolecular
بین ذرات
elementary particles
ذرات بنیادی
planetesimal
ذرات سیارهای
particle physics
فیزیک ذرات
weight of solids
وزن ذرات
allergen
ذرات الرژی زا
planetesimal hypothesis
فرضیه ذرات سیارهای
emulsion
ذرات چربی دراب
pollinium
توده ذرات گرده گل
emulsioned
ذرات چربی دراب
particle physics
فیزیک ذرات اتمی
thershold temperature
استانه دمای ذرات
absorption of charged particles
جذب ذرات باردار
emulsioning
ذرات چربی دراب
emulsions
ذرات چربی دراب
cascade impactor
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
particulate
دارای ذرات ریز
segregation
تفکیک ذرات بتن
emulsifies
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsify
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
leucocytosis
افزودگی ذرات سفید خون
granulate
دارای ذرات ریز کردن
polymerization
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
emulsifying
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
dispersion
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
isometrics
دارای ذرات ریز متساوی
isometric
دارای ذرات ریز متساوی
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
cohesion
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
kinetic theory
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
achondrite
سنگ الماس بدون ذرات گرد
cohesion
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
suspensoid
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
nucleon
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
schiller
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
dispersoid
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
grain size classification
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
micronize
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
synchrotron
دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
kinetic theory of heat
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
emulsion
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
electrophoresis
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
mist
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsions
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
mists
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
haze
غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
diatomite
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
amylose
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
aerosols
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
atomizers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
physical analysis
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
atomisers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
atomizer
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
dispersion hardening
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
air brush
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
touching
موثر
operant
موثر
affective
موثر
punchy
موثر
punchiest
موثر
punchier
موثر
feckful
موثر
perficient
موثر
forceful
موثر
efficient
موثر
drastic
موثر
drastically
موثر
weightier
موثر
weightiest
موثر
weighty
موثر
live
موثر
lived
موثر
efficacious
موثر
climacteric
<adj.>
موثر
fruitiest
موثر
active
موثر
effective
موثر
affecting
موثر
operational
موثر
impressive
موثر
fruitier
موثر
pithy
موثر
moving
موثر
effectual
موثر
fruity
موثر
pivotal
موثر
forcible
موثر
telling
موثر
atomic theory
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
sissy
آدم نا موثر
weakling
آدم نا موثر
namby-pamby
آدم نا موثر
impressed voltage
ولتاژ موثر
impressiveness
موثر بودن
effective stimulus
محرک موثر
working angle
زاویه موثر
milquetoast
آدم نا موثر
wattful current
جریان موثر
wimp
آدم نا موثر
effective time
زمان موثر
work out
<idiom>
موثر بودن
effective time
مدت موثر
effective treatment
تسویه موثر
effective width
عرض موثر
effective throat
گلوگاه موثر
mollycoddle
آدم نا موثر
effective temperature
دمای موثر
effective stress
تنش موثر
wuss(y)
آدم نا موثر
softie/softy
آدم نا موثر
weed
آدم نا موثر
whiner
آدم نا موثر
stunt advertising
تبلیغ موثر
potently
بطورکلی یا موثر
real power
توان موثر
moanbag
آدم نا موثر
penetratingly
بطور موثر
wet
آدم نا موثر
live data
داده موثر
useful voltage
ولتاژ موثر
cissy
آدم نا موثر
jessie
آدم نا موثر
jessy
آدم نا موثر
net head
ارتفاع موثر
noneffective
غیر موثر
weenie
[Am E]
آدم نا موثر
pussy
[Am E]
آدم نا موثر
pantywaist
[Am En]
آدم نا موثر
effective span
دهانه موثر
effective capacity
فرفیت موثر
active current
شدت موثر
active component
مولفه موثر
sensationally
احساساتی موثر
sensational
احساساتی موثر
effective area
سطح موثر
driving
موثر رانندگی
prospective
موثر دراینده
effective address
آدرس موثر
sledgehammers
ضربت موثر
sledgehammer
ضربت موثر
pathetic
موثر احساساتی
effective output
دبی موثر
ineffective
غیر موثر
actual water income
اب ورودی موثر
active element
مولفه موثر
effective charge
بار موثر
effective collision
برخورد موثر
actual output
دبی موثر
active power
توان موثر
effective current
جریان موثر
effective value
جریان موثر
effective damage
خسارت موثر
effective damage
ضایعات موثر
effective demand
تقاضای موثر
effective diameter
قطر موثر
effective field
میدان موثر
active plate
صفحه موثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com