Dictiornary-Farsi | قطعه ریخته گی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
casting	قطعه ریخته گی


Search result with all words

non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
Other Matches

segmentation	تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket	[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
lobation	قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part	لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
planar	روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasts	قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest	قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast	قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted	قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
dismantling shot	تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment	قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments	قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
fragmenting	قطعه قطعه کردن
fritters	قطعه قطعه کردن
sectional	قطعه قطعه بخشی
fragmentation	قطعه قطعه شدن
fragments	قطعه قطعه کردن
segments	قطعه قطعه کردن
fragment	قطعه قطعه کردن
mainland	قطعه اصلی قطعه
fritter	قطعه قطعه کردن
segment	قطعه قطعه کردن
disorganized	در هم ریخته
foundry man	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
moulder	ریخته گر
casting	ریخته گی
founders	ریخته گر
founder	ریخته گر
besprent	ریخته
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
caster	ریخته گر
foundering	ریخته گر
foundered	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
molten	ریخته ریختگی
cast glass	شیشه ریخته گی
foundry	ریخته گری
foundries	ریخته گری
cast crystal	بلور ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
cast concrete	بتن ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
precast	پیش ریخته
casting	ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گی
chuted concrete	بتن ریخته گی
group casting	ریخته گری
found	ریخته گری
investment castings	ریخته گی بسته
potted	در کوزه ریخته
moulding	ریخته گری
founds	ریخته گری
investment foundry	ریخته گی بسته
wild and woolly	درهم ریخته
founding	ریخته گری
skin	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
iron foundry	ریخته گی اهن
foundry pit	چاله ریخته گری
group casting	ریخته گری گروهی
jakes	اشغال درهم ریخته
foundry cupola	کوپول ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
group teaming	ریخته گری گروهی
ingot casting	ریخته گری شمش
injection molding	ریخته گری تزریقی
loam castings	ریخته گری شنی
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
iron casting	ریخته گری اهن
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
ejecta	مواد بیرون ریخته
art casting	ریخته گری صنعتی
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
molded	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
debris	اشغال روی هم ریخته
moulds	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
plaster casts	ریخته گری گچی
plaster cast	ریخته گری گچی
trumpet	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpeting	قیف ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
down hill casting	ریخته گری مستقیم
direct casting	ریخته گری مستقیم
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
core sand	ماسه ریخته گری
compression molding	ریخته گری فشاری
composite casting	ریخته گری مرکب
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
chuted concrete	بتن ریخته شده
molds	قالب ریخته گری
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
machinery castings	ریخته گری ماشینی
pig	قالب ریخته گری
sand casting	ریخته گری ماسهای
forges	ریخته گری فلز
shell casting	ریخته گری پوستهای
pouring cup	قاشق ریخته گری
metal casting	ریخته گری فلز
mis run casting	ریخته گری غلط
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
metal foundry	ریخته گری فلزات
precision casting	ریخته گری دقیق
press casting	ریخته گری فشاری
pig	اهن تازه ریخته
transfer molding	ریخته گری انتقالی
mold	قالب ریخته گری
pigs	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
forge	ریخته گری فلز
steel foundry	ریخته گری فولاد
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
anatomize	قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
trilobation	سه قطعه
piece	قطعه
stretches	قطعه
stretched	قطعه
stretch	قطعه
panels	قطعه
scale	قطعه