Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
Other Matches
bags
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bag
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
sandy earth
زمین ماسه دار
sandy soil
زمین ماسه زار
blocked
قطعه زمین
blocks
قطعه زمین
lot
قطعه زمین
block
قطعه زمین
selects
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
select
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selected
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
plat
قطعه زمین کوچک
reservations
قطعه زمین اختصاصی
grassplot
قطعه زمین علفزار
quadrat
قطعه زمین مستطیل
reservation
قطعه زمین اختصاصی
bunkered
افتادن گوی در زمین مانع
parcels
دسته قطعه کوچکی از زمین
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
parcel
دسته قطعه کوچکی از زمین
terra incognita
قطعه زمین از گرو در نیامده
patch
مشمع روی زخم قطعه زمین
patches
مشمع روی زخم قطعه زمین
nook
قطعه زمین پیش امده برامدگی
espianade
قطعه زمین هموار شیب ملایم
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
karoo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karroo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
quicksand
ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
shields
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
shield
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
positive
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
quicksand
ماسه ناپای ماسه غلطان
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
fragmenting
قطعه قطعه کردن
segments
قطعه قطعه کردن
fragment
قطعه قطعه کردن
fragmentation
قطعه قطعه شدن
fritters
قطعه قطعه کردن
fritter
قطعه قطعه کردن
segment
قطعه قطعه کردن
fragments
قطعه قطعه کردن
mainland
قطعه اصلی قطعه
sectional
قطعه قطعه بخشی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
sand
ماسه
sands
ماسه
grit
ماسه
yield of cdoncrete
ماسه
gritted
ماسه
gravel
ماسه
crushed stone sand
ماسه
ballast
ماسه
gritting
ماسه
green sand
ماسه تر
sandblast
باپاشیدن ماسه
masonry sand
ماسه ملاتی
fine sand
ماسه ریز
quarries
معدن شن و ماسه
sandstone
ماسه سنگ
masonry sand
ماسه بنایی
sand trap
ماسه گیر
sanbar
کران ماسه
marine sand
ماسه دریایی
sand blasting
ماسه پاشی
sandband
کران ماسه
sand clay
رس ماسه دار
sand layer
لایه ماسه
grit
ماسه درشت
sand dressing
ماسه پاشی
sandrock
ماسه سنگ
sand pile
توده ماسه
sand equivalent
همسنگ ماسه
dune sand
ماسه بادی
marine sand
ماسه بادی
desilter
ماسه گیر
quarrying
معدن شن و ماسه
sandblasting
ماسه پرانی
quarry
معدن شن و ماسه
sand stone
ماسه سنگ
sandstone
سنگ ماسه
sand store
انبار ماسه
sand filling
ماسه گرفتگی
running sand
ماسه بادی
heap of sand
توده ماسه
sandbanks
کرانه ماسه
sandstorms
ماسه باد
sandbank
کرانه ماسه
sanding
ماسه گذاری
magazines
مخزن ماسه
magazine
مخزن ماسه
arenaceous
ماسه وار
uniform sand
ماسه یکدست
body sand
ماسه پر کننده
sandstorm
ماسه باد
he was neat
بی ماسه خالص
gritted
ماسه درشت
gritting
ماسه درشت
detritic sand
ماسه فرسایهای
sand
ماسه ریختن شن
quick sand
ماسه روان
uniform sand
ماسه یکنواخت
quicksand
ماسه بادی
quicksand
ماسه متحرک
sands
ماسه ریختن شن
sanded
ماسه دار
pit sand
ماسه معدنی
greensand
ماسه سبز
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
undwe the t. of
بعنوان
by way of
بعنوان
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
aggradation
فراسازی ماسه گرفتگی
grit
درشت ماسه سنگ
calcareous sandstone
ماسه سنگ اهکی
gritted
خاک ماسه سنگ
siliceous sandstone
ماسه سنگ سیلیس
gritted
درشت ماسه سنگ
core sand
ماسه ریخته گری
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
gritting
خاک ماسه سنگ
gritting
درشت ماسه سنگ
micaceous sandstone
ماسه سنگ میکادار
grit
خاک ماسه سنگ
molding sand
ماسه قالب گیری
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
backing sand
ماسه پشت قالب
feldspathic sandstone
ماسه سنگ فلدسپاتی
sabulous
ریگزار ماسه دار
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
sand mix
ماسه اغشته سرد
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
sand pit
گود ماسه برداری
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
preparatorily
بعنوان تهیه
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
under the plea of
بعنوان به بهانه
chalky sandstone
ماسه سنگ نرم اهکی
mottled sandstone
ماسه سنگ رگه دار
blast grit
ماسه هوا داده شده
argillaceous sand stone
ماسه سنگ خاک رسی
loamy sandstone
ماسه سنگ خاک رسی
molasse
سنگ ماسه اهکی رسدار
sandy limestone
سنگ اهک ماسه دار
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com