English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
abaciscus قطعه مربع کاشی معرق
abaculus قطعه مربع کاشی معرق
Other Matches
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
measure مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
sudoriferous معرق
perspiratory معرق
random paving سنگفرش معرق
alexanderian work معرق اسکندرانی
sudorific عرق زا معرق
diaphoretic معرق عرق اور
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
tile کاشی
tiler کاشی پز
tiles کاشی
abaciscus کاشی
beaver tail نوعی کاشی
acid proof floortile کاشی ضد اسید
tilery کاشی پزخانه
tile lining پوشش کاشی
tile clay گل کاشی پزی
tile cutter کاشی تراش
imbrex کاشی خمیده
ceramic tile کاشی سرامیکی
mosaic tile کاشی موزاییک
tile اجر کاشی
glazed tile اجر کاشی
tiles اجر کاشی
enamelled brick اجر کاشی
decorated tile کاشی زینتی
cut tile کاشی تراشیدن
clinker اجر کاشی
cement tile کاشی سیمانی
comprest tile کاشی براق
porcelain tile کاشی چینی
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
tile kiln کوره کاشی پزی
tiler کوره کاشی پزی
tile drying chamber اطاق هشت کاشی
maiolica یکجور کاشی صورتی
majolica یکجور کاشی صورتی
tile earth خاک کاشی پزی
lacing-course [لایه ای از آجر یا کاشی]
azulejo [کاشی سفالی براق]
arabesque کاشی کاری سبک اسلامی
set tiles فرش کردن یا چسباندن کاشی بدیوار
pantile اجر کاشی ناودانی مخصوص بام
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
alicatado [کاشی کاری منقوش در اسپانیا و آمریکای لاتین]
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
laced valley [شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
quadrangle مربع
rectangle مربع
squares مربع
squared مربع
square مربع
squaring مربع
foursquare مربع
quadrangular مربع
sq مربع
chi square مربع خی
quadrangles مربع
rectangles مربع
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
square matrix ماتریس مربع
whole brick اجر مربع
square knot گره مربع
mean square یک مربع حسابی
square inch اینچ مربع
square foot فوت مربع
quadrature مربع سازی
square metre متر مربع
chi square distribution توزیع مربع خی
rectangles مربع مستطیل
square mil میل مربع
square wave موج مربع
squarish تقریبا مربع
four-square کاملا مربع
rectangle مربع مستطیل
square number مربع کامل [ریاضی]
scow قایق کف پهن ته مربع
sieving الک با سوراخ مربع
diamond charge خرج مربع شکل
cosecant squared beam اشعه با مربع کوسکانت
sieves الک با سوراخ مربع
weight zone مربع وزن گلوله
sieved الک با سوراخ مربع
hectare ده هزار متر مربع
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
hectares ده هزار متر مربع
formee دارای انتهای مربع
pram قایق کف پهن ته مربع
prams قایق کف پهن ته مربع
ounce per inch square اونس اینچ مربع
squaring مربع توان دوم
squares مربع توان دوم
squared مربع توان دوم
square مربع توان دوم
sieve الک با سوراخ مربع
box spar تیرکهای با مقطع مربع
ship rigged دارای بادبان مربع
square pyramid هرم مربع القاعده
color square مربع رنگ نما
square toed دارای پنجه مربع
fritter قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
fritters قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
segments قطعه قطعه کردن
fragmenting قطعه قطعه کردن
fragments قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
square pyramidal molecule مولکول هرمی مربع القاعده
boxes مربع روی ورقه محاسبه
box مربع روی ورقه محاسبه
basilica [کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
right angled parallelogram مربع مستطیل چارگوش دراز
filet توری دارای اشکال مربع
gaff topsail بادبان سه گوش یا مربع شکل سبک
crotched گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
box defence تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
diamond مربع بزرگ زمین بیس بال
abacus گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacuses گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
anchoring هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchors هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
footcandle واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
anchor هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
kpsi [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
reefknot گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
acre واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
millibar واحد فشار جو برابر یک هزارم " بار" یاهزار "دین "در هر سانتیمتر مربع
acres واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
langley واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
crotches مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotch مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
coulomb's law نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
sabin واحد جذب صوت معادل قوه جذب در یک فوت مربع
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
square چهارگوش کردن مربع کردن
squares چهارگوش کردن مربع کردن
squaring چهارگوش کردن مربع کردن
squared چهارگوش کردن مربع کردن
goblet قطعه
extent قطعه
plank قطعه
goblets قطعه
very large scale integration قطعه
fragmenting قطعه
block قطعه
component قطعه
scale قطعه
components قطعه
trilobation سه قطعه
fragments قطعه
stretches قطعه
chunk قطعه
pieces قطعه
part قطعه
piece قطعه
section قطعه
sections قطعه
stretch قطعه
segment قطعه
plot قطعه
plots قطعه
plotted قطعه
segments قطعه
wodge قطعه
wodges قطعه
stretched قطعه
panes قطعه
snipping قطعه
snipped قطعه
doit قطعه
items قطعه
segmental قطعه قطعه
nugget قطعه
nuggets قطعه
lobe قطعه
tract قطعه
tracts قطعه
chunks قطعه
slabs قطعه
panels قطعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com