Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
vermis
قطعه میانی مخچه
Other Matches
midsection
قطعه میانی
cerebellum
مخچه
decerebellation
مخچه برداری
cerebellar
مربوط به مخچه
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
metencephalon
قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
sectional
قطعه قطعه بخشی
fragments
قطعه قطعه کردن
fragmenting
قطعه قطعه کردن
fragment
قطعه قطعه کردن
fritters
قطعه قطعه کردن
fritter
قطعه قطعه کردن
segment
قطعه قطعه کردن
fragmentation
قطعه قطعه شدن
segments
قطعه قطعه کردن
mainland
قطعه اصلی قطعه
medium
میانی
mesne
میانی
centrical
میانی
center land
خط میانی
mediates
میانی
middle deck
پل میانی
mediums
میانی
medial
میانی
innermost
میانی
center back
بک میانی
midline
خط میانی
mesail
میانی
mesial
میانی
mesal
میانی
mediating
میانی
median
میانی
centric
میانی
inmost
میانی
mediated
میانی
mediate
میانی
central reserve
سکوی میانی
middle insomnia
بیخوابی میانی
middle fraction
پاره میانی
middle fraction
جزء میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
center stripe
خط میانی زمین
middle ear
گوش میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
middle part
قسمت میانی
halfback
بازیگر میانی
drop keel
تیغه میانی
i.f.
فرکانس میانی
interband
باند میانی
neutral wire
سیم میانی
neutral conductor
سیم میانی
intermediate band
باند میانی
halfback
بازیگرخط میانی
central strip
نوار میانی
interconnection
اتصال میانی
midfield line
خط میانی زمین
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate field
میدان میانی
mid flap
فلپ میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate
عضو میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
lower boom
تیرک میانی
lower boom
بوم میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
cut splice
پیوند میانی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
median income
درامد میانی
intermediate plate
صفحه میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate image
تصویر میانی
intermediate layer
لایه میانی
intermediate link
حلقه میانی
intermediate office
مرکز میانی
mesencephalon
مغز میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
intermediate phase
فاز میانی
interphase
فاز میانی
intermediate
طبقه میانی
center wing
بال میانی
meddled
میانی وسطی
middle
میانی وسطی
mid
میانی وسطی
median
سکوی میانی
mid-
میانی وسطی
hogging
تنش میانی
midpoint
نقطه میانی
midpoints
نقطه میانی
tun dish throught
پاتیل میانی
meddles
میانی وسطی
middle layer
قشر میانی
tympanum
گوش میانی
meddle
میانی وسطی
buffer
حافظه میانی
center line
خط میانی زمین
center section
بال میانی
ridge rope
سیم میانی
center circle
دایره میانی
middles
میانی وسطی
middles
منطقه میانی زمین
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
interjacent
میانی در میان افتاده
loomed
قسمت میانی پارو
looming
قسمت میانی پارو
middle
منطقه میانی زمین
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
looms
قسمت میانی پارو
half length illusion
خطای ادراکی میانی
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
centers
نقط ه میانی چیزی
centre
نقط ه میانی چیزی
centered
نقط ه میانی چیزی
rail
الت میانی در و پنجره
centred
نقط ه میانی چیزی
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
flankerback
بازیگر میانی جناح
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
grounded neutral
سیم میانی زمین
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
center ice circle
داره میانی زمین
bilge board
تخته میانی قایق
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
deep
نقطه میانی سر پیچ
deeper
نقطه میانی سر پیچ
deepest
نقطه میانی سر پیچ
amidship
قسمت میانی قایق
center
نقط ه میانی چیزی
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
center back
بازیگر میانی خط عقب
loom
قسمت میانی پارو
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
third ventricle
بطن میانی مغز
medice
قسمت میانی زمین
interceding
پادر میانی کردن
dermis
غشاء میانی پوست
intercede
پادر میانی کردن
interceded
پادر میانی کردن
cif
فرمت میانی معروف
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
media
پوشش میانی سرخرگ
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
intercedes
پادر میانی کردن
medium frequency motor
موتور با فرکانس میانی
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
inflammation of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
midgut
قسمت میانی مجرای هاضمه
infection of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle ear inflammation
[MEI]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
interband recombination
ترکیب مجدد باند میانی
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
drawman
مرد میانی برای رویارویی
otitis media
[OM]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
proxinal
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
seat
قسمت میانی زین اسب
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
seated
قسمت میانی زین اسب
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
seats
قسمت میانی زین اسب
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
big man
بازیگر میانی بیس بال
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
anatomize
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com