English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
lipping قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
Other Matches
lipping قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
To shave a piece of wood. قطعه چوبی راتراشیدن
balk [هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
baulk [هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
bonding چسباندن دو یا چند قطعه چوبی توسط چسب
wood block قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
dowel قطعه چوبی که در دیوار می گذارندتا میخ روی ان بکوبند
boutonniere بریدگی یاشکاف جای دکمه
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
ninepins یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
stakes ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stake ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
naggin سطل چوبی لیوان چوبی
noggin سطل چوبی لیوان چوبی
noggins سطل چوبی لیوان چوبی
bowed کمان کمان هدفگیری
bowing کمان کمان هدفگیری
bows کمان کمان هدفگیری
bow کمان کمان هدفگیری
trenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
treenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
incurved تو گذاشته
new laid تازه گذاشته
in pawn گرو گذاشته
new-laid تازه گذاشته
included تو گذاشته تو مانده
of ripe years پابسن گذاشته
stay behind نیروی جا گذاشته شده
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
quartus چهارمی شخص گذاشته وبارقم
on sale در معرض فروش گذاشته شده
I am wearing my hat at an angle . کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
I have pledged ( staked ) my reputation on it . شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
He is through ( done ) with politics . سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
specific devise زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
gingall یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
dog cart یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
fly speck گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
Any reform of the insurance law must be left to the future. هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
fragments قطعه قطعه کردن
fritter قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
fritters قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
fragmenting قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
fragment قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
liquidity perference جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
quantum meruit کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
arch- : کمان
sagittarii کمان
fiddlestick کمان
arch کمان
arcs کمان
bows کمان
arch : کمان
bowing کمان
sagittarius کمان
spots کمان
arc کمان
arch- کمان
bowstring زه کمان
arches کمان
arches : کمان
fiddle bow کمان
spot کمان
bow کمان
bowed کمان
mortgage property مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
fallow بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
bowyer کمان فروش
string picture روزنه کمان
straight bow کمان راست
bend کمان خمش
stacked bow کمان باریک
rainbow رنگین کمان
arch- چفت کمان
cross bow گوله کمان
arch چفت کمان
iris رنگین کمان
cross bow کمان پولادی
cross bow کمان زنبورکی
central angle of arch دهانه کمان
included angle of arch دهانه کمان
to feel any one's pulse کمان کردن
to bend or draw the bow کمان کشیدن
circular measure اندازه کمان
cock feather پر وصل به کمان
rainbows رنگین کمان
swede saw اره کمان
swede saw کمان اره
sunbow رنگین کمان
faces شکم کمان
longbow کمان بزرگ
saw frame کمان اره
reflex arc کمان بازتاب
archers تیرانداز با کمان
archer تیرانداز با کمان
power hacksaw کمان اره
opalesce مانندرنگین کمان
handbow کمان تیراندازی
nock جای زه کمان
arches چفت کمان
face شکم کمان
irises رنگین کمان
crossbow کمان زنبورکی
crossbow کمان پولادی
crossbow کمان صلیبی
crossbows کمان زنبورکی
crossbows کمان پولادی
crossbows کمان صلیبی
long bow کمان دستی
cant کج گرفتن کمان
bowman تیرانداز با کمان
atabalist کمان زنبورکی
bow کمان شکاری
arblast کمان زنبورکی
bow تعظیم کمان
arch thrust رانش کمان
bowing کمان شکاری
bows تعظیم کمان
bows کمان شکاری
bow weight وزن کمان
bowman تیرانداز کمان کش
bare bow کمان لخت
arch of corti کمان کورتی
bowyer کمان ساز
bowed کمان شکاری
longbows کمان بزرگ
bow and arrow تیر و کمان
bowing تعظیم کمان
bowed تعظیم کمان
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
anchor کشیدن زه کمان تاصورت
anchoring کشیدن زه کمان تاصورت
bow fishing ماهیگیری با تیر و کمان
vans کمان سینه ناو
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
sounding board کمان ویولن وتار
limb هرکدام از طرفین کمان
bow arm بازویی که کمان را می گیرد
van کمان سینه ناو
anchors کشیدن زه کمان تاصورت
crossbow man کمانگیر با کمان صلیبی
bow hunter شکارچی با تیر و کمان
soundboard کمان ویولن وتار
bow hunting شکار با تیر و کمان
limbs هرکدام از طرفین کمان
archery تیراندازی با تیر و کمان
bowstring ریسمان دار زه کمان
fogbow رنگین کمان حاصل از مه
catapult [British E] تیر و کمان قلابسنگی
nock شکاف انتهای کمان
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
to bend or draw the bow کمان را چله کردن
iridescence نمایش رنگین کمان
iridescency نمایش رنگین کمان
slingshot [American E] تیر و کمان قلابسنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com