Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
carbonado
قطعه گوشت کباب کرده
Other Matches
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
grills
گوشت کباب کن
grill
گوشت کباب کن
grilling
گوشت کباب کن
gridiron
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
spitchc
کباب مار ماهی قاش کرده
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
frying
گوشت سرخ کرده
fry
گوشت سرخ کرده
fries
گوشت سرخ کرده
broiled meat
گوشت سرخ کرده
hamburger
ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburg
ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburgers
ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
fricandeau
گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
scrapple
خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
biltong
گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
salami
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
pomace
گوشت سیب گوشت میوه
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
club steak
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
kebabs
کباب
droppings
کباب
shashlik
کباب
shaslik
کباب
kabob
کباب
barbecue
کباب
barbecues
کباب
kebab
کباب
broil
[American]
کباب کردن
Pity melted my heart .
دلم کباب شد
roasted
کباب کردن
roasts
کباب کردن
stew
تاس کباب
grill
کباب کردن
stewed
تاس کباب
barbecue
کباب کردن
stewing
تاس کباب
cook out
[American]
کباب کردن
stews
تاس کباب
roast
کباب کردن
carbonado
کباب کردن
broiled
کباب کردن
broiling
کباب کردن
skewer
سیخ کباب
broils
کباب کردن
skewered
سیخ کباب
broil
کباب کردن
irish stew
طاس کباب
skewering
سیخ کباب
spits
سیخ کباب
spit
سیخ کباب
grid
کباب کردن
skewers
سیخ کباب
grids
کباب کردن
roasting jack
سیخ کباب گردنده
To torment ( girll ) someone .
کسی را کباب کردن
skewering
بسیخ کباب زدن
skewered
بسیخ کباب زدن
skewer
بسیخ کباب زدن
skewers
بسیخ کباب زدن
skewered
هر چیزی شبیه سیخ کباب
barbecued
کباب شده روی منقل
He intended to do good but was put to torture .
<proverb>
آمد ثواب کند کباب شد .
skewering
هر چیزی شبیه سیخ کباب
stewpan
قابلمه تاس کباب پزی
skewers
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewer
هر چیزی شبیه سیخ کباب
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
grilling
روی سیخ یا انبر کباب کردن
sizzles
صدای سوختن کباب روی اتش
skewers
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
sizzled
صدای سوختن کباب روی اتش
grill
روی سیخ یا انبر کباب کردن
sizzle
صدای سوختن کباب روی اتش
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
rotisserie
چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
barbecued chicken
مرغ کباب شده روی منقل
skewering
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
sizzling
صدای سوختن کباب روی اتش
skewer
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
grills
روی سیخ یا انبر کباب کردن
skewered
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
turnspit
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
fragmenting
قطعه قطعه کردن
fritter
قطعه قطعه کردن
fragments
قطعه قطعه کردن
sectional
قطعه قطعه بخشی
fragment
قطعه قطعه کردن
segment
قطعه قطعه کردن
segments
قطعه قطعه کردن
mainland
قطعه اصلی قطعه
fragmentation
قطعه قطعه شدن
fritters
قطعه قطعه کردن
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
anatomize
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
viand
گوشت
meats
گوشت
brawn
گوشت
meat
گوشت
basting
گوشت
preserved meat
گوشت
proud flesh
گوشت نو
granulation tissue
گوشت نو
flesh and blood
گوشت
flesh-and-blood
گوشت
flesh
گوشت
pulpless
بی گوشت
meatman
گوشت فروش
the pulp of an apple
گوشت سیب
murrain
گوشت مرده
flash hook
قلاب گوشت
diastasc
اب خوش گوشت
mince
گوشت قیمه
flesh hook
قلاب گوشت کش
masher
گوشت کوب
flesher
گوشت فروش
pancreas
خوش گوشت
pancreases
خوش گوشت
carrion
گوشت گندیده
dripping
چکیده گوشت
mangler
گوشت خرد کن
collop
برش گوشت
carneous
گوشت مانند
top round
گوشت کبابی
pulpous
گوشت دار
surloin
گوشت مازه
minces
گوشت قیمه
meatier
گوشت دار
emaciated
گوشت رفته
sarcophagous
گوشت خوار
gravy
شیره گوشت
carnification
گوشت سازی
pemmican
گوشت خشکانده
caruncle
گوشت پاره
carnosity
گوشت زیاد
pemican
گوشت خشکانده
rib
گوشت دنده
meatiest
گوشت دار
meaty
گوشت دار
red meat
گوشت گاووگوسفند
beef tea
جوهریاشیره گوشت
horseflesh
گوشت اسب
mutton
گوشت گوسفند
consomme
اب گوشت تنگاب
pot roast
گوشت اب پزشده
pot roasts
گوشت اب پزشده
meat fly
مگس گوشت
brisket
گوشت سینه
butchery business
گوشت فروشی
veal
گوشت گوساله
beefy
گوشت الو
stringers
چنگک گوشت
ham
گوشت ران
blowfly
مگس گوشت
fruit pulp
گوشت میوه
incarnant
گوشت نو اور
lamb
گوشت بره
outgrowth
گوشت زیادی
french chop
گوشت دنده
stringer
چنگک گوشت
sirloin
گوشت راسته
fuzz ball
گوشت زیادی
chop
گوشت کتلت
green meat
گوشت کهنه
haslet
گوشت کبابی
shin
گوشت قلم پا
shins
گوشت قلم پا
lambs
گوشت بره
gambrel
قلاب گوشت
shoulder
گوشت سردست
leg
گوشت ران
chop
گوشت دنده
chopping board
تختهسبزیو گوشت
lappet
گوشت اویخته
pork
گوشت خوک
luncheon meat
گوشت ساندویچی
lenten
بی گوشت لاغر
flab
گوشت اضافی
flab
گوشت شل و آویزان
fleshmonger
گوشت فروش
killcalf
گوشت فروش
leal meat
گوشت لخم
spareribs
گوشت دنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com