Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (19 milliseconds)
English
Persian
overload release
قطع کننده بار زیاد
Search result with all words
booster
زیاد کننده
boosters
زیاد کننده
activating effect of functional group
گروه زیاد کننده فعالیت
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
augmenter
زیاد کننده
increaser
زیاد کننده
photophilous
رشد کننده در نور زیاد
Other Matches
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
greatest
زیاد
rife
زیاد
highly
زیاد
no end of
زیاد
mickle
زیاد
great
زیاد
swingeing
زیاد
late
زیاد
many
زیاد
high
زیاد
superabundant
زیاد
highest
زیاد
highs
زیاد
great-
زیاد
to a large extent
زیاد
populous
زیاد
mickle or muckle
زیاد
muckle
زیاد
not a lettle
زیاد
intensely
زیاد
too much
زیاد
copious
زیاد
too
زیاد
profoundly
زیاد
widely
زیاد
supererogatory
زیاد
profusely
زیاد
greatly
زیاد
vastly
زیاد
ranksack
زیاد
overly
زیاد
squeamishly
زیاد
fulsome
زیاد
squeamishness
زیاد
intense
زیاد
quite a few
<idiom>
زیاد
extensive
زیاد
very
زیاد
plethoric
زیاد
plaguily
زیاد
wide
زیاد
immoderate
زیاد
intensively
زیاد
much
زیاد
thicker
زیاد
heartbreak
غم زیاد
thick
زیاد
numerous
زیاد
over and above
زیاد
tremendously
زیاد
hugely
زیاد
wider
زیاد
widest
زیاد
excessive
زیاد
effusively
زیاد
overmuch
زیاد
outrageously
زیاد
mortally
زیاد
generous
زیاد
heavily
زیاد
in excess
زیاد
in quantities
زیاد
extortionary
زیاد
extortionate
زیاد
immane
زیاد
glaring
زیاد
for all the world
بی کم و زیاد
large adv
زیاد
heart break
غم زیاد
thickest
زیاد
egregiously
زیاد
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
expanse
فضای زیاد
pretentiousness
ادعایی زیاد
d. haste
شتاب زیاد
exuberantly
بفراوانی زیاد
pretentiously
با ادعای زیاد
expanses
فضای زیاد
wide apart
زیاد از هم جدا
extreme
خیلی زیاد
exquisite taste
سلیقه زیاد
multiplying
زیاد شدن
multiply
زیاد شدن
gains
زیاد شدن
an abundance of
مقدار زیاد
excessive eating
خوردن زیاد
prosternation
ضعف زیاد
prosternation
سستی زیاد
punctiliousness
دقت زیاد
excessive love
دوستی زیاد
cambers
افزایش زیاد
profuse of gilfts
زیاد بخشنده
profound interest
دلبستگی زیاد
camber
افزایش زیاد
multiplied
زیاد شدن
on a grand scale
<adv.>
به مقدار زیاد
multiplies
زیاد شدن
gained
زیاد شدن
swarm
دسته زیاد
swarmed
دسته زیاد
particularity
دقت زیاد
approximations
شباهت زیاد
considerably
نسبتا"زیاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com