English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (6 milliseconds)
English Persian
disconnect قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects قط ع ارتباط بین دو وسیله
Search result with all words
dialogue ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
tie in وسیله ارتباط
tie-in وسیله ارتباط
tie-ins وسیله ارتباط
log برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
logs برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
linkage اتصال وسیله ارتباط
linkages اتصال وسیله ارتباط
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
dialog ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
PIA مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
communicating ارتباط
link ارتباط
coherence ارتباط
correlation ارتباط
liaisons ارتباط
hookup ارتباط
rapport ارتباط
liaison ارتباط
coherency ارتباط
intercommunication ارتباط
ligature خط ارتباط
connection ارتباط
concernment ارتباط
correspondence ارتباط
relation ارتباط
relationships ارتباط
correspondency ارتباط
communication ارتباط
enchainment ارتباط
relationship ارتباط
correspondences ارتباط
connexions ارتباط
mass communication ارتباط جمعی
logging off قطع ارتباط
login قطع ارتباط
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
logout قطع ارتباط
selective signalling ارتباط مخصوص
logging in برقراری ارتباط
wires ارتباط باسیم
put through ارتباط پیداکردن
signal communications ارتباط و مخابرات
log out قطع ارتباط
communicate ارتباط گرفتن
wire ارتباط باسیم
connects ارتباط رخها
visual communication ارتباط بصری
communicates ارتباط گرفتن
trunk line cable کابل ارتباط
subcontrariety ارتباط قیاسی
telephone communication ارتباط تلفنی
relational ارتباط شرح
relevancy ربط ارتباط
intercom ارتباط داخلی
intercoms ارتباط داخلی
synchronous communication ارتباط همزمان
one sided communication ارتباط یکسویه
communications ارتباط و مخابرات
telecommunication ارتباط دوربرد
agency of communications منبع ارتباط
mitwelt ارتباط با همنوع
communicated ارتباط گرفتن
connect ارتباط رخها
log on برقراری ارتباط
wire communication ارتباط با سیم
cryptocommunication ارتباط رمز
data communication ارتباط داده ها
telecommunications ارتباط تلگرافی
telecommunications ارتباط از دور
direct relationship ارتباط مستقیم
disaffiliation عدم ارتباط
disconnectedly بدون ارتباط
disconnection قطع ارتباط
disjointedness عدم ارتباط
extraneity عدم ارتباط
extraneousness عدم ارتباط
background communication ارتباط پس زمینه
juxtaposition ارتباط اجباری
conversational interaction ارتباط محاورهای
connexion ارتباط اتصال
communicability قابلیت ارتباط
communicability ارتباط پذیری
communicable قابل ارتباط
tie in ارتباط دادن
tie-in ارتباط دادن
communication network شبکه ارتباط
communication theory نظریه ارتباط
tie-ins ارتباط دادن
bond ارتباط چسب
communication ارتباط و مخابرات
attachment plug دوشاخه ارتباط
data communication ارتباط دادهای
inverse relationship ارتباط معکوس
intercommunication ارتباط داخلی
relevance ربط ارتباط
inaccessible ارتباط ناپذیر
correlation ارتباط داشتن
intercommunion ارتباط مشترک
association پیوند ارتباط
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
log in برقراری ارتباط
log off قطع ارتباط
association coefficient ضریب ارتباط
inaccessibility ارتباط ناپذیری
associations پیوند ارتباط
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
mass media وسایل ارتباط جمعی
incommunicado بدون وسایل ارتباط
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
combat liaison ربط و ارتباط رزمی
landing signal officer افسر ارتباط فرود
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
background فعالیت ارتباط دادهای
liaising ارتباط پیدا کردن
tele communication ارتباط دور برد
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
interlocked بهم ارتباط داشتن
liaise ارتباط پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
liaises ارتباط پیدا کردن
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
interlock بهم ارتباط داشتن
interlocks بهم ارتباط داشتن
communicate ارتباط برقرار کردن
interlocking بهم ارتباط داشتن
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
correlation ارتباط همبسته کردن
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
synesis ارتباط مفاهیم ربط معانی
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
equipotential bonding conductor connection ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
interactive که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
communicates مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com