English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
Other Matches
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
server کامپیوتر مخصوص و امکان حافظه پشتیبان در ترمینال ها و عملگرهای شبکه محلی
zero slot lan شبکه محلی که از آداپتور داخلی استفاده نمیکند و به جای آن از پورت مخصوص
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
localism ایین محلی علاقه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
defalcation دستبرد
misappropriation دستبرد
sneak raid دستبرد
rapine دستبرد
larceny دستبرد
peculation دستبرد
robberies دستبرد
robbery دستبرد
move in on <idiom> دستبرد زدن
embezzled دستبرد زدن به
embezzle دستبرد زدن به
embezzling دستبرد زدن به
steals دستبرد زدن
burgling دستبرد زدن
burgles دستبرد زدن
burgled دستبرد زدن
burgle دستبرد زدن
housebreaking دستبرد بخانه
steal دستبرد زدن
embezzles دستبرد زدن به
sneak raid دستبرد سریع
robs دستبرد زدن
robbing دستبرد زدن
robbed دستبرد زدن
rob دستبرد زدن
peculation دستبرد در مال دولت
rading party قسمت مامور دستبرد
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
locals محلی
autochthon محلی
autochthonous محلی
residential محلی
local line خط محلی
occupation crossing پل محلی
domestic محلی
vernaculars محلی
regionally محلی
regional <adj.> محلی
regional محلی
natives محلی
local <adj.> محلی
native محلی
local محلی
sympatry هم محلی
vernacular محلی
topical محلی
parochial محلی
homebred بازیگر محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
local vertical قائم محلی
local group گروه محلی
local intelligence هوش محلی
local procurement خرید محلی
places در محلی گذاردن
local network شبکه محلی
local norm هنجار محلی
local national سکنه محلی
local paper روزنامه محلی
local loop حلقه محلی
place در محلی گذاردن
local mode باب محلی
local investigation تحقیق محلی
placing در محلی گذاردن
local file فایل محلی
local enquiry بازجویی محلی
costumes لباس محلی
costume لباس محلی
local time وقت محلی
territorial محلی منطقهای
provincialism محلی اندیشی
ordinances مقررات محلی
dialect زبان محلی
dialects زبان محلی
patters لهجه محلی
pattering لهجه محلی
pattered لهجه محلی
provincial ولایتی محلی
civil time ساعت محلی
local echo پژواک محلی
local currency پول محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority انجمن محلی
local area network شبکه محلی
legman خبرنگار محلی
kangoroo court دادگاه محلی
indigenous industries صنایع محلی
homebrew بازیگر محلی
domestic economy اقتصاد محلی
ordinance مقررات محلی
patter لهجه محلی
local terminal ترمینال محلی
brogue لهجه محلی
brogues لهجه محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
sepoy پاسبان محلی
parish council شورای محلی
localism اصطلاح محلی
off از محلی بخارج
local time زمان محلی
local variable متغیر محلی
regional purchase خرید محلی
provincial road جاده محلی
local purchase خرید محلی
local road راه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local store ذخیره محلی
local terminal پایانه محلی
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
local area network شبکه ناحیه محلی
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
grass roots اجتماع محلی منشاء
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
emplace در محلی قرار دادن
district call box جعبه خبر محلی
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
decentralised حکومت محلی دادن
somewheres یک جایی دریک محلی
provincialism گویش یا لهجه محلی
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
somewhere یک جایی دریک محلی
traject از محلی عبور کردن
vernacularism استعمال زبان محلی
square dance رقص محلی امریکا
To keep away from a place. از محلی دور شدن
decentralizing حکومت محلی دادن
decentralizes حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
decentralising حکومت محلی دادن
decentralises حکومت محلی دادن
rural district council انجمن محلی زراعی
recorder رئیس دادگاه محلی
step out از محلی خارج شدن
overwrite نوشته داده در محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
lock up در محلی محصور کردن
local داخلی اخبار محلی
locals داخلی اخبار محلی
local warning اعلام خطر محلی
locked up در محلی محصور کردن
local traffic رفت و امد محلی
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
local subscriber مشترک تلفنی محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
autonomy استقلال محلی محدود
references دستیابی به محلی در حافظه
local exchange ردوبدل کننده محلی
reference دستیابی به محلی در حافظه
local warning سیستم اعلام خطر محلی
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
sited محلی که پایه چیزی باشد
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
sites محلی که پایه چیزی باشد
localizing محلی کردن موضعی ساختن
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
localises محلی کردن موضعی ساختن
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
localising محلی کردن موضعی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
site محلی که پایه چیزی باشد
distant آنچه در محلی قرار دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com