English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
obcordate قلبی معکوس
Other Matches
cordials قلبی
infelt قلبی
heart felt قلبی
cordial قلبی
spuriousness قلبی
heartier قلبی
heartfelt قلبی
hearty قلبی
heartiest قلبی
cardiac قلبی
cardiopulmonary قلبی- ریوی
cordiform قلبی شکل
heart attack حملهی قلبی
cardiovascular قلبی- عروقی
cordate قلبی شکل
diastole انبساط قلبی
good f. خوش قلبی
heart shaped قلبی شکل
genially با خوش قلبی
heartiness قلبی بودن
half-hearted غیر قلبی
heart disease مرض قلبی
haemacardiorrhagia سکته قلبی
systole انقباض قلبی
heart attacks حملهی قلبی
kind heartedness خوش قلبی
cardiac output بازده قلبی
cardiac cycle چرخه قلبی
heart failure سکته قلبی
cardiac output برونده قلبی
built up frog قلبی ریل
cardiac impulse تکانه قلبی
cardiac dyspnea تنگ نفسی قلبی
cardiovascular system دستگاه قلبی- عروقی
defibrillator الکتروشوک [قلبی] [پزشکی]
cordiality مودت قلبی مهربانی
cardiorespiratory system دستگاه قلبی- تنفسی
sweetheart neckline یقه قلبی شکل
She had a heart attack . قلبش گرفت ( حمله قلبی )
To have ones heart in the right place . آدم خوش قلبی بودن
reversion معکوس
reversed معکوس
reverses معکوس
reversing معکوس
reciprocal معکوس
upside down معکوس
countered معکوس
negatives معکوس
negative معکوس
convert معکوس
reversals معکوس
obverse معکوس
conversing معکوس
conversing :معکوس
converses معکوس
converted معکوس
conversed معکوس
conversed :معکوس
converse معکوس
converse :معکوس
vice versa معکوس
conversely معکوس
converts معکوس
countering معکوس
inverse معکوس
reverse معکوس
converses :معکوس
reversal معکوس
reversible معکوس
contrary معکوس
counter معکوس
converting معکوس
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
reverse control کنترل معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
inverse function تابع معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
invert suger قند معکوس
negative relation رابطه معکوس
inverted file فایل معکوس
inverted opening گشایش معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
obversion استنتاج معکوس
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
reversal process جریان معکوس
draw back کشیدن معکوس
reversal film فیلم معکوس
retroaction عمل معکوس
indian in reverse هندی معکوس
inverted structure ساختار معکوس
negative caster گردش معکوس
inverter معکوس کننده
invertible معکوس شدنی
lateral inversion معکوس جانبی
reciprocal معکوس دوجانبه
opposites روبرو معکوس
reverse معکوس کننده
reverse معکوس کردن
reversed معکوس کننده
reversed معکوس کردن
opposite روبرو معکوس
reverses معکوس کننده
reverses معکوس کردن
reversing معکوس کننده
inverse واژگونه معکوس
feedback تزویج معکوس
reciprocal متقابل معکوس
reversion معکوس کردن
back-up معکوس ریختن
dis- معکوس کردن
conversely بطور معکوس
back up معکوس ریختن
countdowns شمارش معکوس
reverse gear دنده معکوس
reverse gears دنده معکوس
reversing معکوس کردن
mirroring معکوس نمودن
reverse slope شیب معکوس
reverse polarity پلاریته معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
back formation اشتقاق معکوس
back resistance مقاومت معکوس
reverse pitch گام معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
back splice پیوند معکوس
backset معکوس وارونه
reverse speed سرعت معکوس
switcheroo عمل معکوس
set back معکوس پس زدن
reverse video ویدئوی معکوس
reverse thrust تراست معکوس
countdown شمارش معکوس
What invert sugar قند معکوس چیست
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
inverse تابع معکوس [ریاضی]
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
shift the rudder معکوس کردن سکان
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
reverse video صفحه نمایش معکوس
de- معکوس عمل کردن
retroact عمل معکوس کردن
one's complement معکوس یک عدد دودویی
complemented معکوس یک عدد دودویی
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
back titration تیتر کردن معکوس
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
retrogress ترقی معکوس کردن
complement معکوس یک عدد دودویی
backfires نتیجه معکوس گرفتن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
backfire نتیجه معکوس گرفتن
retrogressing ترقی معکوس کردن
retrogresses ترقی معکوس کردن
retrogressed ترقی معکوس کردن
complements معکوس یک عدد دودویی
complementing معکوس یک عدد دودویی
couple back معکوس تزویج شدن
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
inverted file فایل معکوس شده
double quartan fever نوبه ربع معکوس
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
inverse current جریان ولتاژ معکوس
inverting circuit مدار معکوس کننده
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
whole hearted خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
cordial understanding تفاهم قلبی و صمیمانه حسن تفاهم
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com