English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (8 milliseconds)
English Persian
misrepresentation قلب واقعیت
Search result with all words
externalised واقعیت خارجی قائل شدن
externalises واقعیت خارجی قائل شدن
externalising واقعیت خارجی قائل شدن
externalize واقعیت خارجی قائل شدن
externalized واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes واقعیت خارجی قائل شدن
externalizing واقعیت خارجی قائل شدن
fact واقعیت
facts واقعیت
realities واقعیت
reality واقعیت
objectivity هستی واقعیت
realism واقعیت گرایی
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
unreality عدم واقعیت
actuality واقعیت
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
fulfil واقعیت دادن
fulfilled واقعیت دادن
fulfilling واقعیت دادن
fulfills واقعیت دادن
fulfils واقعیت دادن
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
pragmatic فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
verities واقعیت
verity واقعیت
actuality or actualness واقعیت
actualization واقعیت دادن
actualize واقعیت دادن
bovarism در هم امیزی خیال و واقعیت
empirical reality واقعیت تجربی
entelechy واقعیت
fulfill واقعیت دادن
gap analysis تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
objective reality واقعیت عینی
objective reality واقعیت برونی
pragmatics فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
reality principle اصل واقعیت
reality testing واقعیت ازمایی
reality therapy واقعیت درمانی
subjective reality واقعیت ذهنی
verisimilitude شباهت به واقعیت
virtuality واقعیت
pin down <idiom> اجبار شخصی دربیان واقعیت
swelled head <idiom> (خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
wise up to <idiom> بالاخره فهمیدن واقعیت
matter-of-fact <idiom> چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
stat [on something] واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره]
accomplish واقعیت دادن
bring inbeing واقعیت دادن
carry out واقعیت دادن
execute واقعیت دادن
fulfill [American] واقعیت دادن
make a reality واقعیت دادن
put into practice واقعیت دادن
put into effect واقعیت دادن
bring into being واقعیت دادن
actualise [British] واقعیت دادن
actualize واقعیت دادن
carry ineffect واقعیت دادن
implement واقعیت دادن
put ineffect واقعیت دادن
put inpractice واقعیت دادن
carry into effect واقعیت دادن
make something happen واقعیت دادن
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com