English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (6 milliseconds)
English Persian
purview قلمرو اجراء چشم رس
Other Matches
ministration اجراء
performance اجراء
fulfillment اجراء
performances اجراء
impracticable اجراء نشدنی
implemented اسباب اجراء
implementing اسباب اجراء
applicability قابلیت اجراء
implement اسباب اجراء
applicable قابل اجراء
implements اسباب اجراء
applicatory قابل اجراء
enforceable قابل اجراء
histrionics اجراء نمایش فاهرسازی
apparitor چاووش مامور اجراء
load and go بار کنش و اجراء
infeasible غیر عملی اجراء نشدنی
aborting متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
songfest دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
milieu قلمرو
count palatine قلمرو
bourgeon قلمرو
shrievalty قلمرو
home range قلمرو
circled قلمرو
circle قلمرو
circles قلمرو
circling قلمرو
milieux قلمرو
kingdom قلمرو
sphere قلمرو
milieus قلمرو
spheres قلمرو
territory قلمرو
zones قلمرو
domain قلمرو
zone قلمرو
area قلمرو
realms قلمرو
areas قلمرو
realm قلمرو
dominion قلمرو
orbit قلمرو
orbited قلمرو
territories قلمرو
domains قلمرو
orbits قلمرو
grand duchy قلمرو دوک
heathendom قلمرو کفار
jurisdication حق قضاوت قلمرو
queendom قلمرو ملکه
satrapy قلمرو ساتراپ
popedom قلمرو پاپ
pashalic قلمرو پاشا
subkingdom قلمرو تابعه
territory of state قلمرو دولت
viscounty قلمرو ویکنت
lieutenancy قلمرو ستوانی
knowledge domain قلمرو دانش
knowledge domain قلمرو اگاهی
regality سلطنت قلمرو
principalities قلمرو شاهزاده
duchies قلمرو دوک
scope قلمرو حوزه
duchy قلمرو دوک
dioceses قلمرو اسقف
diocese قلمرو اسقف
sultanates قلمرو سلطان
sultanate قلمرو سلطان
dukedoms قلمرو دوک
principality قلمرو شاهزاده
dukedom قلمرو دوک
realms قلمرو سلطان
archdeaconry قلمرو و سرشماس
realm قلمرو سلطان
abbacy قلمرو راهب
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
parsonage قلمرو کشیش بخش
seigneury قلمرو حکومت لرد
prelature قلمرو اسقف اعظم
parsonages قلمرو کشیش بخش
palatinate ناحیه قلمرو کنت
title of territory مالکیت قلمرو کشور
barony ملک یا قلمرو بارون
kaiserdom قلمرو حکومت قیصر
archbishopric مقام یا قلمرو اسقف
diocesan وابسته به قلمرو اسقف
khanate قلمرو حکومت خان
archdiocese قلمرو مذهبی اسقف اعظم
in claisum دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
archduchy قلمرو و حکومت دوک بزرگ
parish بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
parishes بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
closed sea دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
seigniory قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
extraterritorial واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
thaneship قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
vicariate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
implement اجراء کردن تکمیل کردن
implemented اجراء کردن تکمیل کردن
implements اجراء کردن تکمیل کردن
implementing اجراء کردن تکمیل کردن
reporting by axception گزارشی که فقط حاوی اقلام خارج از قلمرو عادی بوده ونیازمند توجه مدیریت است
king dom کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
sheikhdom شیخ نشین قلمرو شیخ
sheikdom شیخ نشین قلمرو شیخ
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com